فرزاد حسنی و همسرش آزاده نامداری عارف لرستانی و همسرش نیلوفر خوش خلق و همسرش امین حیایی پژمان بازغی و همسرش مستانه مهاجر نیما فلاح و همسرش سحر ولدبیگی روشنک عجمیان و همسرش شیلا خداداد و همسرش بهزاد محمدی و همسرش
داستان غمانگیز مسلمانکشی اینروزها چنان گستره وسیع جغرافیایی و ایدئولوژیکی پیدا کرده است که از غرب تا شرق قاره کهن و از «خود – مسلمان خواندههای تندرو موسوم به سلفی تکفیری تا بوداییهای افراطی جنبش 9 6 9» کمر به جنگ و نابودی مسلمانان بستهاند.
اهانتها و حملات عليه مسلمانان انگلیس در فضای مجازی افزايش چشمگيری داشته و درصد قابل توجهی از كل اقدامات اسلامستيزانهای را كه در اين كشور صورت میگيرد، تشكيل میدهند.
امام صادق علیه السّلام می فرماید: «در شگفتم برای کسی که از چهارچیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمی برد؟
در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر حَسبُنَا الله وَ نِعمَ الوَکیل پناه نمی برد؟ زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزّوجلّ به دنبال ذکر یاد شده فرمود: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زائد بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچ گونه بدی به آنان نرسید.
و در شگفتم برای کسی که اندوهیگن است، چگونه به ذکر لا اله الاّ اَنتَ سُبحانَکَ إنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمینَ پناه نمی برد؟ زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر فوق فرمود: پس ما (یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده) از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤمنین را نجات می بخشیم.
و در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر أُفَوِّضُ اَمری إلَی اللهِ إنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالعِبادِ پناه نمی برد؟ زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر فوق فرمود: پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.
و در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست، چگونه به ذکر «ما شاءَ الله لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ» پناه نمی برد؟ زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل بعد از ذکر یاد شده (از زبان مردی که فاقد نعمت های دنیوی بود، خطاب به مردی که از آن نعمت بهره مند بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند کمتر از خود می دانی، پس امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد ...».
رییس پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی از آغاز مهلت شش ماهه بخشودگی دو برابری جرایم رانندگی از ابتدای ماه مبارک رمضان خبر داد.
به گزارش ایسنا، سردار اسکندر مومنی روز یکشنبه در حاشیه سفر به استان قم با تاکید بر اینکه بنا بر اعلام قبلی پلیس و موافقت مجلس شورای اسلامی مهلت شش ماههای برای بخشودگی جرایم دو برابر شده رانندگی در نظر گرفته شده است، گفت: بر این اساس کلیه رانندگانی که تا پایان سال ۹۰ تخلف رانندگی داشته و مبلغ جرایم آنها دو برابر شده است از ابتدای ماه مبارک رمضان به مدت شش ماه مهلت دارند تا نسبت به پرداخت اصل جریمه اقدام کنند.
وی افزود: بر این اساس مبلغ دو برابری این گونه جرایم حذف شده و رانندگان میتوانند اصل جریمه را پرداخت کنند. رییس پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی تاکید کرد: بدیهی است در صورتی که در مهلت یاد شده رانندگان نسبت به اصل پرداخت جریمه اقدام نکنند، جریمه آنها مجددا به حالت قبل بازخواهد گشت.
مومنی در خصوص کاهش حوادث و سوانح رانندگی در سه ماهه نخست سال جاری، گفت: آمارها نشان میدهد در فصل بهار با کاهش قابل توجه سوانح و حوادث رانندگی مواجه بودیم که طی چند روز آینده آمار رسمی آن از سوی پزشکی قانونی اعلام میشود. وی با اشاره به اینکه هماکنون روزهای پایانی مرحله اول سفرهای تابستانی را سپری میکنیم، گفت: بسیاری از هموطنان ما که به شهرهای زیارتی و سیاحتی رفتند، هماکنون در حال بازگشت هستند و برهمین اساس بار ترافیک بازگشت را در محورهای کشور داریم.
رییس پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی با اشاره به اینکه هماکنون ۴۰ هزار نیروی پلیس در سراسر کشور بار روانسازی ترافیک بازگشت مسافران را بر عهده دارند، از تمهیدات ویژه پلیس برای ماه مبارک رمضان خبر داد و گفت: بر اساس برنامهریزیهای انجام شده ماموران پلیس راهنمایی و رانندگی در ماه مبارک رمضان کار روانسازی و انضباط ترافیکی را در اطراف مساجد بر عهده داشته و از سوی دیگر برای شبهای قدر نیز برنامههای خاصی جهت روانی ترافیک در نظر گرفته شده است.
شب اول کنسرت شهرام شکوهی پس از عمل جراحی قلب او – چهارشنبه (12 تیر 92)، در شهر اهواز – در حالی برگزار شد که در اواسط اجرا، این کنسرت به دلیل عارضه قلبی برای مدتی قطع شد.
این کنسرت قرار بود 2 و 3تیر 92 در تالار مهر اهواز برگزار شود اما به دلایل نامعلومی برگزاری آن در تالار مهر لغو و 12 و 13 تیر 92 در سالن ورزشی هلال احمر اجرا شد.
شهرام شکوهی با ترانه “دل دیوونه” و در میان تشویق و استقبال پرشور حاضران در سالن به روی صحنه آمد و کنسرت خود را شروع کرد.
شهرام شکوهی پس از خواندن چند ترانه به حاضران در سالن گفت: من عمل قلب داشتم و همین دیروز از بیمارستان مرخص شدم و از شما پوزش میطلبم اگر صدایم یاری نمیکند.
پس از آن شکوهی از حاضران خواست تا او را برای خواندن ترانه “دلبری از تو” همراهی کنند که با استقبال و همخوانی مردم این ترانه اجرا شد.
این خواننده همچنین با درخواست بسیار حاضران در سالن برای خواندن آهنگ “مدارا” مواجه شد که او گفت این آهنگ را هم در زمان خودش اجرا میکند.
سپس مشغول اجرای آهنگ بعدیاش بود که در پایان اجرای ترانه عارضه قلبی او شدت گرفت و با سرعت و سراسیمه صحنه را ترک کرد و به پشت صحنه رفت. سکوت عجیبی سالن را فراگرفت. همه ساکت و نگران وضعیت این خواننده بودند.
در این میان و پس از وقفه پیش آمده نماهنگی در سالن پخش شد که شامل مصاحبهای با شهرام شکوهی بود. او در این کلیپ از کارها و آثارش گفت و سپس از ترانهای گفت که آن را به روح یحیی کاشانیان، پدر امیرحسین کاشانیان، یکی از اعضای گروه نوازندگیاش، تقدیم کرده بود. او گفت که این ترانه را برای او سروده و آن را به روح این زندهیاد تقدیم کرده است. در پایان نماهنگ، شکوهی از آثار دیگرش گفت و مختصری از کارهایش پخش شد.
پس از پایان کلیپ و وقفه چند دقیقهای اعضای گروه دوباره روی صحنه حاضر شدند. شهرام شکوهی پس از بازگشت گفت: من نمیخواهم تملق کنم و قصد بهانه آوردن ندارم. از مردم میخواهم که آن را حمل بر تملق نگذارند ولی پزشکان خیلی من را از اجرا منع کردهاند و گفتند که اجرای کنسرت به ضرر وضعیت جسمانی شما است. ولی من شما را دوست دارم و فقط به عشق مردم اهواز آمدم و هر چه میخواهد بشود بگذار بشود.
در ادامه آهنگی درباره هنرمندان و ورزشکاران درگذشته اجرا شد و در پشت سر شهرام شکوهی تصاویر درگذشتهگانی مانند ناصر حجازی، منوچهر نوذری، نادیا دلدارگلچین، روحالله داداشی، پیمان ابدی، خسرو شکیبایی، حسین پناهی، عسل بدیعی، جلیل شهناز، ناصر عبداللهی، حمیده خیرآبادی، نیما نهاوندیان و چندین هنرمندی که در میان ما نیستند به نمایش درآمد.
حاضران در سالن در زمان پخش تصاویر هر یک از هنرمندان و ورزشکاران درگذشته با صدای بلند تشویق و یاد و خاطره آنها را زنده میکردند. شکوهی هم پس از دیدن تصاویر به تشویق آنها پرداخت.
سپس ترانه «باران» اجرا شد. بعد از آن، شهرام شکوهی ترانه «مدارا» را با خستگی و نفسنفس زدنهای زیاد خواند. بعد هم آهنگ «دلم خونه» را اجرا کرد که با استقبال حاضران در سالن مواجه شد.
این هنرمند موسیقی در ادامه، آهنگ «گل خار» را با گیتار اجرا کرد و آن را به پدر و مادرها و خانوادهها تقدیم کرد. ترانه «اسیری» پایانبخش شب اول کنسرت شکوهی در اهواز بود.
از حاشیههای درخور توجه این کنسرت گلایه حاضران از وضعیت نامناسب و نامطلوب سالن برای اجرای کنسرت بود.
دانلود آهنگ جدید ، فوق العاده زیبا و احساسی مهدی مدرس به نام راه شب با بالاترین کیفیت ترانه : پرستو رشیدی ، آهنگ : مهدی مدرس ، تنظیم ، میکس و مسترینگ : شاهین طاها
تازه داماد لیبیایی، این عکس را با افتخار در مراسم عروسی اش انداخته است.
بر روی پلاکارد نوشته شده است:
«امشب، شب عروسی من است. من آماده ام تا همسرم را به مجاهدین [(شورشیان سلفی)] در سوریه هدیه دهم تا بشار اسد را ساقط کنند.»
گفتنی است گروه کثیری از علمای وهابی با صدور فتوایی که به «جهاد نکاح» مشهور شده است، از زنان جهان عرب خواسته اند تا به سوریه روند و بدون ازدواج دائم، خود را در اختیار شورشیان مسلح قرار دهند تا نیاز جنسی آنان ارضا شود
فوتبالیستهای ایرانی یاد گرفتهاند بالاترین پیشنهاد را قبول کنند و بعد بگویند به خاطر هواداران، آن تیم را انتخاب کردهاند.
به گزارش شفقنا ورزشی، خبرآنلاین نوشت:فوتبالیستهای درجه یک و درجه دو پیشنهادهای کمتر از یک میلیارد را اصلا تحویل نمیگیرند. به آن میخندند. فوتبالیستهای درجه سه هم سعی میکنند رقم قراردادشان را به آن نزدیک کنند. چند بازیکن هم هستند که میخواهند رقم قراردادشان را به دو میلیارد نزدیک کنند. فعلا همه چیز فوتبال شده رقمهای پیشنهادی. باشگاه یک پیشنهاد میدهد و بازیکن یک پیشنهاد بالاتر. تیمهایی هم هستند که نرخ بازار را میشکنند و پیشنهادهای بالاتر میدهند، بالاتر از نرخ معمول. این وسط، دل و قلب و علاقه بازیکنان هم با رقمها جابجا میشود. بازیکنی که اول با پرسپولیس قرارداد بسته بود و بعد به خاطر پیشنهاد بالاتر سپاهان به اصفهان رفت و با این تیم تمرین هم کرد، حالا به تهران برگشته و با پرسپولیس تمرین میکند؛ آن هم فقط به خاطر ندای قلبیاش.
قاسم دهنوی که تا همین دیروز میگفت مصلحتش بازی در اصفهان است، حالا مصلحتش را عوض کرده و به پرسپولیس آمده. بیانیه هم صادر کرده و در آن نوشته که «به ندای قلبیام گوش دادم و پرسپولیسی شدم.» البته کاش یک گوشهای از این بیانیه مینوشت که این «ندای قلبی» تا دیروز کجا بود؟ قلبش تا دیروز ندایی نداشت که دهنوی آن را بشنود و به تهران بیاید؟ یا اینکه پرسپولیسیهای رقم پیشنهادی را بالاتر بردهاند و این پیشنهاد، ندای قلبی او را تحریک کرده! عجیبتر از همه این مسائل این است که دهنوی توقع دارد هواداران حرفش را باور کنند و قبول کنند که او فقط به خاطر ندای قلبیاش قید حضور در سپاهان را زده نه به خاطر پول. اصلا هم بعید نیست که او دو روز دیگر مصاحبه کند و بگوید که به خاطر هواداران پرسپولیس قید پول نجومی و میلیاردی سپاهان را زده و به پرسپولیس آمده. اصلا هواداران ساخته شدهاند برای همین که فوتبالیستها ادعا کنند آنها را بیشتر از پولهای نجومی دوست دارند.
فقط هم دهنوی نیست. نمونهاش زیاد است. همین دیروز فتحاللهزاده ادعا کرد که مهدی رحمتی از یک تیم پیشنهاد 7.5 میلیاردی برای سه سال داشته؛ یعنی سالی دو و نیم میلیارد تومان. کسی منکر چنین پیشنهادی نمیشود. اما نکته مهم اینجاست که استقلال چقدر به رحمتی داده که او حاضر شده پیشنهاد 7.5 میلیارد تومانی را رد کند؟ شاید رحمتی حاضر شود به خاطر فرزندش ماندن در تهران را به بازی در شهرستانها ترجیح دهد، اما او به خاطر این خواسته حاضر است از چه مبلغی چشم پوشی کند؟ باید باور کنیم که او با سالی 700 میلیون تومان در استقلال مانده و پیشنهاد 2.5 میلیارد تومانی را رد کرده؟ باورپذیری هواداران هم حدی دارد. متعصبترین هوادار استقلال هم نمیتواند قبول کند که رحمتی فقط و فقط به خاطر استقلال و هوادارانش قید پیشنهاد دو و نیم میلیاردی را زده و از استقلال پول کمی میگیرد.
فوتبالیستها هر چقدر پول میگیرند نوش جانشان. فقط کاش سر هواداران منت نگذارند که به خاطر آنها قید چند صد میلیون را زدهاند. آقایان فوتبالیست، دوره این شعارها گذشته؛ همه میدانند شما جایی نمیخوابید که زیرتان آب برود.
منم از این ها میخواااااااااااااااااااااااااااااااام
این یک پانداى واقعیه!!! کشور چین این پاندا رو به عنوان سفیر دوستى به ژاپن فرستاده،به خاطر مسائل امنیتى این موجود آموزش دیده،بدون قفس مثل یک مسافر به همراه فیدر (مسئول غذا دادن) داخل کابین هواپیما قرار گرفته!!! تنها فرقش با مسافراى دیگه اینه که سفارش شده مهماندار فقط براش بامبو بیاره!!!!!
ما بلندترین تاریکی (شب یلدا) را بهم تبریک میگوییم! اما از کنار بلندترین روشنایی (اول تیـر) به راحتی میگذریم!! روشنایی روزهای عمرتان بلند همچون اولین روز تابستان ... !!!
سلام بچه واقعا از همتون معذرت میخوام یه مدتی نبودم لبتابم خراب شده بودش الانم هی امتحان دارم به خاطر همینه بازم همتون معذرت میخوام قول میدم به تک تکتون سر بزنم
معجزه ی فتوشاپ
قابل توجه پسرایی که هی از معجزه ی آرایش دخترا حرف میزنن
روایت جدید عزت الله انتظامی از همراهی کردن مشایی در وزارت کشور
روایت جدید عزت الله انتظامی از همراهی کردن مشایی در وزارت کشور
عزت الله انتظامی بازیگر تئاتر و سینمای ایران که هفته گذشته در زمان ثبت نام اسفندیار رحیم مشایی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری به وزارت کشور رفته بود با انتشار یادداشتی درباره نحوه حضور خود در وزارت کشور توضیحاتی ارائه کرد
متن توضیحات عزت الله انتظامی بدین شرح است:
پروردگارا کمک کن بتوانم حرف دلم را بزنم…
برای مردم سرزمینم…
من عزت الله انتظامی هستم
شنبه ۲۱ ادری بهشت ماه ۱۳۹۲ ساعت ۳ بعدازظهر بود که از دفتر ریاست جمهوری به من اطلاع دادند ” آماده باشید ماشین می آید دنبالتان”. خوشحال شدم. ماه ها برای ثبت بنیاد دویده بودم. چند روز قبل از مراسمِ اعطا نشانِ درجه یک هنری در بهمن ماه ۱۳۹۱ (که به علت بیماری نتوانستم در مراسم شرکت کنم) ما چند هنرمند منتخب را به دفتر ریاست جمهوری دعوت کردند تا از مزایای مادی و معنوی این نشان با خبرمان کنند. آنجا درخواست بنیاد فرهنگی و هنری را مطرح کردم. چند روز بعد آقای رییس جمهور نامه فوری زدند به وزرا مربوطه فرهنگ و ارشاد و کار… مدتی گذشت… نتیجه ای حاصل نشد.
ناچار فکر کردم دست به دامن آقای مهندس مشایی شوم. هفته ی قبل به ایشان پیغام داده بودم که واجب العرضم و برای مذاکرات باید خدمت برسم. فورا لباس پوشیدم. چیزی نگذشته بود که خبر دادند ماشین آمده. با سرعت رفتم پایین. شخصی که در مسیر مرتب با بی سیم صحبت می کرد به کسی که آن طرف خط بود گفت “بله ایشان آمدند.” حرکت کردیم.
راننده چراغِ گردانِ قرمز رنگ را بالای ماشین قرار داد، با سرعت خیابان ها را طی می کرد و شخص بی سیم به دست هم مرتب خبر می داد که ما کجا هستیم و کی میرسیم. من جلوی ماشین پهلوی راننده نشسته بودم. مردم با حیرت نگاهم می کردند که مرا با این ماشین و با این سرعت کجا می برند! نزدیک کاخ ریاست جمهوری با بی سیم شماره، رنگِ ماشین و اسم سرنشینان را گفتند تا برای ورود هماهنگ شود.
دستور دادند از درب خیابان ولی عصر داخل شویم. به جلوی ساختمان رسیدیم. محوطه پر از مردهای پیر و جوان و پلیس بود. مرا پیاده و بلافاصله سوار ماشین دیگری کردند. مدارک و اسناد موزه قیطریه و بنیاد را با خودم برده بودم، حتی برای آقای بی سیم به دست هم مطالب خودم را تعریف کردم. خیلی با محبت گفت “چیزی نیست. انشاالله همین امروز تمام میشود.” ناگهان آقای مشایی سمت ماشین ما آمد شیشه ماشین را پایین کشیدم و گفتم مختصرعرضی دارم که به کمک شما احتیاج است. گفت با ما بیایید همین امروز انجام می دهم.
آقای مشایی سوار ماشینِ بزرگِ سفید رنگی شد و ما بلافاصله پشت سر او حرکت کردیم. بالاخره بنیاد داشت ثبت می شد… دوندگی هایم به نتیجه میرسید و نگرانی هایم رفع میشد… “بنیاد فرهنگی و هنری عزت الله انتظامی”… ناگهان دیدم میدان فاطمی هستم… گلدسته های مسجد نور… ماشین با سرعت جلوی یک درب آهنین ایستاد. تازه فهمیدم اینجا وزارت کشور است! همه جا پراز پلیس بود. ماشین آقای مشایی جلوتر رفت.
به محوطه که رسیدیم من را از راهروهای طولانی بردند… به جایی رسیدیم که مملو از جمعیت بود. آقای رییس جمهورو مشایی و عده ای دیگر، همه آنجا بودند. مرد جوانی آمد و مرا همراه خودش باز به راهروهای تودرتو دیگری برد. واقعا خسته شده بودم… مجبور بودم با عصا پا به پای او راه بروم. به سالن بزرگی رسیدیم. آنجا یک صندلی سه نفره فلزی آبی رنگ دیدم خودم را به آن رساندم و روی صندلیِ وسط نشستم. مردِ جوانِ همراهم گفت باید برویم جلوتر. گفتم نمی توانم از اینجا تکان بخورم. بهرحال او رفت و مرا تنها گذاشت. نمی دانستم آنجا چه خبر است فقط پر ازسروصدا و آدم های جورواجور بود… کمی گذشت… درب سالن ناگهان باز شد و جمعیت حمله کرد داخل. صندلی ای که من روی آن نشسته بودم یک وری شد و به زمین افتادم. فقط سعی می کردم به زحمت پاهای جراحی شده ام را حفظ کنم که لگد نخورند و زیر دست و پا له نشوم. با داد و فریاد من بالاخره دو سه نفر به دادم رسیدند. صندلی را درست کردند و من را روی آن نشاندند.
جمعیت به داخل سالن هجوم برد. حیران مانده بودم چه کار کنم؟ ناگهان دیدم آقای مشایی و آقای رییس جمهور و چند نفر دیگر که همراه آنها بودند از روبرو به طرف من می آیند. آقای مشایی طرف چپ من و آقای رییس جمهور طرف راست من نشستند. ناگهان اطرافمان پر شد از دوربین های عکاسی. آقای مشایی گفت «چی شده؟ یه خرده شاد باشین!» من حرفی نداشتم که بزنم. عکاس ها تند و تند عکس می گرفتند. عکسشان را که گرفتند محل را ترک کردند و من بازهمان جا بهت زده وسط آن صندلی سه نفره تنها ماندم. مرد جوان که آمد مرا ببرد خانه گفتم چه شد؟ گفت «امروز که دیگه نمیشه بعدا انشاالله اوراق و براتون میاریم»…
مردم سرزمینم!
من برای شما همیشه همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانه های لاله زار با تشویق های شما بزرگ شده ام… همانی که همراه شما با درد های ایران بسیار گریسته ام و با شادی هایش لبخند ها زده ام… برای شما من همیشه همان عزتم… بچه ای از سنگلج…
بنیاد فرهنگی و هنری یادگاری است از من برای جوانان و مردم سرزمینم… آرزومندم این میراث ماندگار را همراه شما بنا کنم…
تبادل لینک
هوشمند برای
تبادل لینک
ابتدا ما را با
عنوان حسين
حيدري نيا و آدرس
hosseinheydari.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.