پیشگویی امام علی از تخریب ونقش قبر مزار حجربن عدی
 
حسين حيدري نيا
اجتماعی.هنری.مذهبی.سیاسی.فرهنگی
 
 

پیشگویی امیرمؤمنان علی در باره نبش قبر حجر بن عدی

امیرالمومنین علی (ع) فرمود: شگفت از واقعه بین ماه‌های جمادی و رجب.

علامه طهرانی در کتاب امام شناسى  جلد ‏۱۲ صفحه ۱۸۰ می‌نویسد:

«ابن شهرآشوب گوید: أمیر المؤمنین علیه‌السّلام در خطبه قَصیه گفته‌‏اند: الْعَجَبُ کلُّ العَجَبِ بَینَ جُمَادَى وَ رَجَبٍ. و قوله علیه‌السّلام: 
وَ أَى عَجَبٍ أعْجَبُ مِنْ أموَاتٍ یضْرِبُونَ هَامَاتِ الاحْیاء

«شگفت و تمام شگفت آن واقعه‌‏اى است که بین ماه  جُمادى و ماه رجب واقع مى‌‏شود» و نیز گفته‏‌اند:

 

«کدام شگفتى بالاتر از آنست که مردگانى (کسی که در حقیقت قلبش مرده است) بر سر زندگانى (کسانی که در حقیقت زنده‌اند) بزنند؟»


أمیر‌المؤمنین علیه‌السّلام خبر دادند به کشته شدن جماعتى از اصحاب خود که از جمله آنان است: حُجْرُ بْن عَدى، رُشَید هَجَرى، کمَیل بن زیاد نَخَعى، مَیْثَم تَمّار، محمّد بن أکتَم، خالد بن مَسعود، حبیب بن مَظاهر، جُوَیرِیة بن مُسْهِر، عَمْرُو بْنُ حَمِق، قَنْبَر، مُذَرَّع و غیرهم و به اوصاف   کشندگان اینها و کیفیت کشتنشان اشاره نموده‌‏‌اند.»


 و نکته جالب این است که نبش قبر شریف حجر بن عدی   نیز بین جمادی و رجب واقع شد!

أمان از آن هنگامی که خدا بخواهد دشمنان خود را رسوا کند و حقانیت اولیاء خود را آشکار سازد؛ خدا با این رویداد تلخ، حقانیت امیرمؤمنان علی (ع) را بر جهانیان، به ویژه مسلمانان اعم از شیعه و اهل سنت آشکار ساخت، زیرا امام علی (ع) ۱۴ قرن پیش در خطبه ای به این رویداد، اشاره کرده بود.

البته اگر این جنازه همان حجر بن عدی باشد که گفتیم نیست، معجزه ای دیگر از حضرت است که ۱۴۰۰ سال پیش، تعجب خود را از سلامت جنازه ای ابراز می کند که پس از چهارده قرن بین دو ماه جمادی و رجب نبش شده است، و این هم دلیل دیگری بر حقانیت امیرمؤمنان علی (ع) است.

 

در کتاب «معرفت و تاریخ» از نَسوَى وارد است که گفت: رَزین غافقى گفت: من از على‌بن‌أبى‌طالب علیه‌السّلام شنیدم که مى‏‌گفت: یَا أَهلَ العِرَاقِ سَیُقْتَلُ مِنکُم سَبْعَة بِعَذْراءَ، مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ أصحَابِ الأُخْدُود
«اى اهل عراق بزودى از شما هفت نفر در عذراء کشته مى‌‏شوند، مَثَل ایشان مانند مَثَل أصحاب اخدود است». و حُجر بن عدى و اصحاب او در عذراء کشته شدند.

 

 حجر بن عدى کِندى کوفى از اعاظم اصحاب أمیر المؤمنین علیه السّلام و از ابدال آنهاست. در کیاست و زهد و عبادت، در عرب مشهور بوده است.

  گویند شبانه روزى هزار رکعت نماز مى‏‌گزارده است. اصحاب تراجم و رجال، حال او را مفصلًا بیان کرده‌‏اند. از جمله ابن اثیر در «اسد الغابة» و ما اینک از «استیعاب» ابن عبد البّر أندلسى قدرى از حال و خصوصیّات وى را بیان مى‌‏نمائیم.

  حُجر بن عدى کندى از فضلاء اصحاب رسول خدا بوده و با وجود صِغَر سنّ از بزرگان آنها محسوب مى‌‏شده است.

  در جنگ صفّین ریاست لشکر کِندَه را داشت و در جنگ نهروان مَیسره لشگر أمیر المؤمنین علیه السّلام به دست او بود. چون معاویه به زیاد بن ابیه حکومت عراق و ماوراء آن را داد و زیاد از سوء سیرت و غلظت و تندى، آنچه در توان داشت ظاهر نمود، حُجر بن عَدى او را از ولایت و حکومت عراق خلع کرد و معاویه او را خلع نکرد و جماعتى از اصحاب و شیعیان على علیه السّلام از حُجر پیروى نمودند. و روزى که زیاد در آمدن نماز تأخیر کرد، حُجر و اصحابش‏ او را با ریگ زدند.

  زیاد جریان را به معاویه نوشت و او امر کرد تا حُجر را به نزد وى بفرستد. زیاد، حُجر را در زمره دوازده مرد دیگر که همگى در غلّ آهنین به زنجیر کشیده بودند با همراهى واثل بن حذجر حَضْرَمى به سوى معاویه ارسال نمود. معاویه شش نفر از آنها را کشت و شش نفر را زنده نگهداشت و حُجر بن عَدِىّ در جمله آن شش تن بود که کشته شدند.

  چون خبر به غلّ کشیدن حُجر و اصحابش توسط زیاد به عایشه در مدینه رسید، عبد الرّحمن بن حارث بن هِشام را به سوى معاویه در شام فرستاد و پیام داد که: الله الله فِى حُجر و أصحَابِهِ «خدا را خدا را در نظر بگیر درباره حُجْر و اصحاب او» ولیکن چون عبد الرّحمن بن حارث به شام رسید، دید که حُجر و پنج نفر از اصحاب او را کشته‏‌اند.

  عبد الرحمن بن حارث به معاویه گفت: حِلم ابو سفیان از تو درباره حجر و اصحابش در کجا پنهان شد؟ چرا آنها را در زندان‏‌ها حبس نکردى تا بدین وسیله آنها را در معرض مرض طاعون درآورى و بدینگونه بمیرند؟ معاویه گفت: چون مثل تو در قوم من پیدا نمى‌‏شد این فکر به نظر من نیامد.

  عبد الرّحمن گفت: به خدا قسم که دیگر عرب براى تو حلمى را و رأى و تدبیرى را نمى‏‌شناسد. گروهى از مسلمانان را که به طور اسارت به نزد تو آوردند کشتى؟ معاویه گفت: پس من چکار کنم؟ درباره آنها زیاد به من نامه‌‏اى نوشت و امر آنها را تشدید مى‌‏کرد و متذکر می‌شد که آنها در حکومت من بزودى ایجاد پارگى و گسیختگى خواهند نمود که قابل وصله زدن نباشد.

و پس از این جریان، معاویه به مدینه آمد و بر عایشه وارد شد. اوّلین سخنى را که عایشه با او گفت کشتن حُجر بود در ضمن گفتار طویلى که بین آن دو نفر جارى شد، و سپس عایشه گفت: مرا بر حُجر واگذار تا در نزد پروردگارمان ملاقات حاصل شود.

  محلّى که در آنجا حُجر بن عدى و یارانش کشته شدند به مَرج عَذْراء معروف است. و چون خواستند گردن او را بزنند، دو رکعت نماز مختصر بجاى آورد و به کسانى که از اهل او حضور داشتند گفت: بعد از کشتن من، غل و زنجیر آهنین را از من بر ندارید و خونهاى مرا مشوئید، زیرا که من پروردگارم را بر این نهج ملاقات مى‌‏کنم.

  و از مبارک بن فضاله وارد است که مى‏گفت: شنیدم از حسن بصرى که چون نام معاویه و کشتن او حُجر و یارانش را برد، گفت: وَیْلٌ لِمَن قَتَلَ حُجْراً وَ اصحَابَ حُجْرٍ «اى واى بر آن کسى که حُجْر را و اصحاب حُجْر را کشت».

  و احمد مى‏گوید: من به یحیى بن سلیمان گفتم: «أبَلَغَکَ أنَّ حُجْراً کَانَ مُسْتَجَابَ الدَّعْوَة» «آیا به تو رسیده است که حُجر مستجاب الدّعوه بود»؟ قَالَ: نَعَمْ، وَ کَانَ مِن أَفَاضِلِ أَصْحَابِ النَّبِىِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ (وَ آلِهِ) وَ سَلَّمَ. گفت: آرى، و حُجْر از افاضل اصحاب رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم بوده است».

  و ما از أبو سعید مَقبُرى روایت مى‏‌کنیم که گفت: چون معاویه حج کرد، به مدینه براى زیارت آمد و از عایشه اذن خواست تا براى ملاقات با او برود و عایشه به وى اذن داد. چون معاویه نشست، عایشه به او گفت: اى معاویه آیا تو خود را در امان یافتى که من در قصاص خون برادرم: محمّد بن أبى بکر کسى را در اینجا پنهان کرده باشم تا تو را بکشد؟ معاویه گفت: در خانه امان وارد شده‏‌ام. عایشه گفت: اى معاویه در کشتن حُجر و یارانش از خدا نترسیدى؟ معاویه گفت: کسى ایشان را کشته است که شهادت بر علیه آنان داده است.

 

 و از مَسروق بن أجْدَع روایت است که من از عائشه شنیدم که مى‏گفت: أمَا وَ اللهِ لَوْ عَلِمَ مُعَاوِیَة أنَّ عِندَ أهْلِ الکُوفَة مَنَعَة مَا اجْتَزَا عَلَى أَنْ یَأخُذَ حُجْراً وَ أصْحَابِهِ مِن بَیْنِهِمْ حَتّى یَقْتُلَهُمْ بِالشَّامِ، وَ لَکِنَّ ابْنَ آکِلَة الاکبادِ عَلِمَ أنَّهُ قَدْ ذَهَبَ النَّاسُ، وَ أمَا اللهِ إن کَانُوا لِجُمْجُمَة العَرَبِ عِزّاً وَ مَنعَة وَ فِقْهَا. وَ لِلَّهِ دَرُّ لُبَیدٍ حَیْثُ یَقُولُ:

 ذَهَبَ الَّذِینَ یُعَاشُ فِى أکْنَافِهِمْ / وَ بَقِیتُ فِى خَلَفٍ کَجِلْدِ الأجْرَبِ  (ترجمه شعر در شماره 1 )  

  لَا یَنفَعُونَ وَ لَا یُرْجَّى خَیْرُهُمْ / وَ یُعَابُ قَائِلُهُمْ وَ إنْ لزمْ یَشْغَبِ   (ترجمه شعر در شماره 2)

  «آگاه باشید، قسم به خداوند که اگر معاویه در میان اهل کوفه عزّت و قدرتى را مى‌‏دانست چنین جرأتى را پیدا نمى‌‏کرد تا آنکه حُجر و اصحاب او را از میان کوفیان دستگیر کند و در شام آنها را بکشد. ولیکن این پسر خورنده جگرها (هند جگر خوار زوجه أبو سفیان، و مادر معاویه که در غزوه احد، جگر حضرت حمزه سیّد الشّهداء را جوید) دانسته است که مردم و شخصّیت‏‌ها همه از بین رفته‏‌اند (و کسى با شخصیّت باقى نمانده است). آگاه باشید سوگند به خداوند که حقّاً آنها براى سران عرب مایه عزّت و بزرگوارى و فقاهت بودند. و خداوند بر لُبَیْد شاعر گذشته رحمت خود را چون باران ببارد که گفته است:

  1- «رفتند کسانى که در ظلّ وجود آنان مى‌‏توانستم زندگى کنم، و من باقى مانده‌‏ام در میان بازماندگانى که همچون پوست بدن حیوان جَرَب دار که مبتلا به مرض جَرَب و سودا و گال است مى‏‌باشند (یعنى آن کسانى که از گذشتگان مردند و از بین رفتند همچون حیوان صحیح و سالم و فربه‏‌اى بوده‏‌اند که از مزایاى آنها ادامه حیات مى‏‌دادم ولیکن این بازماندگان نه سلامتى دارند نه فربهى و همچون پوست شتر و گاو جرب زده هستند که انتفاعى ندارند).

  2- این بازماندگان و اخلاف گذشتگان، منفعتى نمى‏‌رسانند و انتظار خبر و رحمتى از آنها نمى‌‏رود، و اگر کسى در میان آنها سخن به حقّ بگوید مورد ملامت و عیب قرار مى‏‌گیرد و اگرچه تهییج شرّ و فساد نکرده باشد».

  و در وقتى که خبر قتل حُجر بن عدى، به ربیع بن زیاد حارثى که از بنى حارث بود و مرد عالم و فاضل جلیلى بود و در خراسان از ناحیه معاویه عامل او بود رسید خداى عزّ و جلّ را به دعا خواند و گفت: «بار پروردگارا، اگر براى ربیع در نزد تو خیرى هست جان وى را به سوى خودت بستان و در این امر تعجیل نما». ربیع هنوز از نشیمنگاه خود برنخاسته بود که همانجا بمرد. و قتل حُجر بن عدى در سنه پنجاه و یک بوده است.

  امیرالمومنین علی (ع) فرمود: شگفت از واقعه بین ماه‌های جمادی و رجب

 علامه طهرانی در کتاب امام شناسى  جلد ‏12 صفحه 180 می‌نویسد:  

 «ابن شهرآشوب گوید: أمیر المؤمنین علیه‌السّلام در خطبه قَصیه گفته‌‏اند: الْعَجَبُ کلُّ العَجَبِ بَینَ جُمَادَى وَ رَجَبٍ. و قوله علیه‌السّلام: وَ أَى عَجَبٍ أعْجَبُ مِنْ أموَاتٍ یضْرِبُونَ هَامَاتِ الاحْیاء

  «شگفت و تمام شگفت آن واقعه‌‏اى است که بین ماه جُمادى و ماه رجب واقع مى‌‏شود» و نیز گفته‏‌اند: «کدام شگفتى بالاتر از آنست که مردگانى (کسی که در حقیقت قلبش مرده است) بر سر زندگانى (کسانی که در حقیقت زنده‌اند) بزنند؟»

  أمیر‌المؤمنین علیه‌السّلام خبر دادند به کشته شدن جماعتى از اصحاب خود که از جمله آنان است: حُجْرُ بْن عَدى، رُشَید هَجَرى، کمَیل بن زیاد نَخَعى، مَیْثَم تَمّار، محمّد بن أکتَم، خالد بن مَسعود، حبیب بن مَظاهر، جُوَیرِیة بن مُسْهِر، عَمْرُو بْنُ حَمِق، قَنْبَر، مُذَرَّع و غیرهم و به اوصاف کشندگان اینها و کیفیت کشتنشان اشاره نموده‌‏‌اند.»

 حجر، چهره‏ای محبوب، شخصیتی نافذ و وجهه‏ای نیکو داشت. شهادت او بر مردم، گران آمد همچنانکه امروزه تخریب قبرش بر شیعیان گران آمده است.

 طبق نظر تاریخ و گواهی سیره و زندگانی حجر بن عدی او از چهره ‏های منوّر تاریخ اسلام و از شخصیت های پر فروغ تاریخ تشیّع است. او هنوز در سنین جوانی بود که به محضر پیامبر خدا درآمد و اسلام آورد. دنیا گریزی، زهد، نمازگزاری و روزه‏داریِ بسیار، سلحشوری و رزم‏آوری، شرافت و کرامت و درستکاری و عبادت، از ویژگی‏های اوست. او در عینیت بخشیدن به حاکمیت مولاعلیه السلام از هیچ کوششی دریغ نکرد و بدین سان، از اصحاب ویژه و پیروان مطیع مولا به شمار رفت.(1)
او در نبردهای علی علیه السلام شرکت داشت. در جمل، فرمانده سواره نظام کِندیان بود و در صفّین، فرماندهی قبیله خود را به عهده داشت و در نهروان، جناح چپ و یا راست سپاه مولاعلیه السلام را فرماندهی می‏کرد. او زبانی گویا و کلامی نافذ داشت. به بلاغتْ سخن می‏گفت و با فصاحت، حقایق را بیان می‏نمود. سخنان زیبا و بیدارگر او درباره جایگاه والای علی علیه السلام نشانی است از این حقیقت.(2)

 

پیشگویی امام علی در مورد حجر بن عدی
در کتاب وقعة صِفّین به نقل از عبد اللَّه بن شریک آمده است که حجر به امیر المومنین علی(ع) گفت: ای امیر مؤمنان! ما زادگانِ جنگ و اهل آنیم که آن را بارور کرده و پیروزمندانه به پایان می‏بریم. جنگ، ما را آزموده و ما نیز جنگ را آزموده‏ایم. ما یارانی با لیاقت و قبیله‏ای پرشمار و نظری سنجیده و قدرتی شایسته داریم.
زماممان در دست توست و گوش به فرمان تو و مطیع تو ایم. اگر به شرقْ رو کنی، به شرق می‏رویم و اگر به غربْ روانه شوی، به غرب می‏رویم و هر فرمانی دهی، انجام می‏دهیم.
علی علیه السلام فرمود: «آیا همه قومت نظری چون تو دارند؟».
گفت: از آنان جز نیکی و زیبایی ندیده‏ام و این دست فرمانبرداری و اطاعت و پاسخ مثبت من[ به نمایندگی] از سوی آنهاست».
پس علی علیه السلام او را ستود.
امام علی علیه السلام در مورد حجر فرمودند: ای اهل کوفه! به زودی هفت تن از نیکان برگزیده شما در میان شما کشته می‏شوند که مَثَل آنان، همچون اصحاب اُخدود است و حجر بن اَدبَر و یارانش جزو آنان‏اند.(3)

 

دفاع حجر از ولایت
در الأغانی به نقل از مُجالد بن سعید همْدانی و صقعب بن زُهَیر و فُضَیل بن خدیج و حسن بن عُقْبه مرادی آمده است:
چون مغیرة بن شعبه، فرماندار کوفه شد، بر منبر می‏رفت و علی بن ابی طالب علیه السلام و پیروانش را نکوهش می‏کرد و به آنان طعنه می‏زد و قاتلان عثمان را نفرین می‏نمود و برای عثمان، آمرزش می‏طلبید و او را [ از انتقادها] مبرّا می‏شمرد.
حجر بن عدی هم برمی‏خاست و می‏گفت: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُونُواْ قَوَّ مِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَی أَنفُسِکُمْ »(4)
ای مؤمنان! هماره به عدالت برخیزید و برای خدا شهادت دهید، هر چند به زیان خودتان باشد.
من شهادت می‏دهم که کسی که نکوهشش می‏کنید، از آن که می‏ستاییدش، به برتری سزاوارتر است، و کسی که او را می‏ستایید، به نکوهشْ سزاوارتر است تا آن که بر او عیب می‏نهید.
حجر در سال 50 ه.ق یا 52 یا 53 توسط زیاد بن ابیه به جرم مخالفت بر علیه حکومت دستگیر گشت. زیاد او و 6 نفر از یارانش را به نزد معاویه فرستاد، خلیفه {معاویه} نیز دستور داد، هدبه بن فیاض دستان آن‌ها را بسته و در همان محله «مرج عذرا» که خود حجر فاتح آن بود، گردنش را قطع کنند، پیکر پاک او را در همان سرزمین به خاک سپردند. او اولین شهید اسلام بود، که با دستان بسته به شهادت رسید.

 

واکنش امام حسین(ع) به شهادت حجر
خبر شهادت حجر و همرزمانش، بازتاب وسیعی در جامعه داشت که شدیدترین اعتراض به این اقدام را امام حسین(علیه السلام) علیه معاویه انجام داد. در این بین، عایشه نیز که از عظمت مقام حجر نزد پیامبر خدا(ص) آگاه بود معترض بود و شخصى را نزد معاویه فرستاده بود تا مانع کشتن حجر شود اما کار از کار گذشته بود. عایشه به معاویه گفت: از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: «پس از من، هفت نفر کشته مى شوند که خدا و اهل آسمان از قتل آنان، خشمگین خواهند شد.»
گویند معاویه، هنگام مرگ، دچار کابوس ترسناکى شده بود و در حالى که به‌شدت دچار تشنج و درد بود تکرار مى‌کرد: «اى حجر! مؤاخذه و گرفتارى من به خاطر تو طولانى خواهد بود.»


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 375
بازدید کل : 88810
تعداد مطالب : 357
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->