حسين حيدري نيا
اجتماعی.هنری.مذهبی.سیاسی.فرهنگی
 
 
پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:40 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

برای نابود کردن یک فرهنگ

نیازی نیست کتابها را سوزاند

کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند . . .



پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:33 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا


نیازی به انتقام نیست. فقط منتظر بمان

آن ها که آزارت می دهند، سرانجام به خود آسیب می زنند و اگر بخت مدد کند

خداوند اجازه می دهد تماشاگرشان باشی . . .



پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:30 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

نشسته ام ، کجا ؟ کنار همان چاهی که تو برایم کندی

عمق نامردی ات را اندازه می گیرم



پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:28 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند !

چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من . . .



پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:20 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

در دور تازه خشونت‌ها در ميانمار صدها خانه، مغازه و مساجد مسلمانان ميانمار توسط بودائيان افراطي غارت و به آتش کشيده شد.
به گزارش فارس بودائيان افراطي در دور تازه خشونت‌ها به مساجد مسلمانان حمله کرده و شيشه‌هاي مساجد را شکستند و سپس ده‌ها مغازه و مراکز تجاري متعلق به مسلمانان را در منطقه راخين غارت کردند و به آتش کشيدند.
خبرگزاري رويترز از قول پليس ميانمار خبر داد درگيري‌ها پس از آن رخ داد که يک زن مسلمان در حين عبور از خيابان به يک راهب بودايي برخورد کرد!
اين گزارش حاکيست اين حمله روز سه‌شنبه انجام شد و خانواده‌هاي مسلمانان ميانماري براي در امان ماندن از تهاجم بودائيان به جنگل پناه بردند و شاهد به آتش کشيده شدن خانه‌هاي خود شدند. در اين حملات وحشيانه دو مسجد نيز به آتش کشيده و به کلي تخريب شد.
اين خشونت‌ها در حالي صورت گرفت که مثل گذشته نيروهاي امنيتي ميانمار هيچ گونه اقدامي براي حمايت از مسلمانان انجام ندادند. اخيراً نيز تصاويري منتشر شده که بودائيان افراطي در حضور مأموران پليس به کشتار مسلمانان مي‌پردازند. روز دوشنبه در يک اقدام تأمل‌برانگيز کميسيون تحقيق مجلس ميانمار دولت را مکلف کرد که براي جلوگيري از بروز خشونت‌هاي جديد از افزايش جمعيت مسلمانان جلوگيري کند.
مسلمانان روهينگيا حدود 5 درصد از جمعيت 60 ميليون نفري ميانمار را تشکيل مي‌دهند. آن‌ها از زمان استقلال اين کشور در سال 1948 تاکنون با اذيت و آزار، شکنجه، بي‌توجهي و سرکوب مواجه بوده‌اند.
در درگيري‌هاي ماه گذشته در شهر «ميکتيلا» در 130 کيلومتري شمال پايتخت اين کشور بيش از 200 نفر کشته و حدود 12000 نفر آواره شدند. خشونت‌هاي يک سال قبل در ميانمار هم باعث کشته شدن صدها مسلمان و آواره شدن حداقل 150 هزار نفر شده بود.
گفتني است سازمان‌هاي مدعي و متولي حقوق بشر جهاني تاکنون هيچ اقدام مؤثري براي حمايت از اقليت مسلمانان ميانمار در مقابل اين نسل‌کشي انجام نداده‌اند.

 

 



تو را غايب ناميده‌اند، چون «ظاهر» نيستي، نه اينکه «حاضر» نباشي.
«غيبت» به معناي «حاضر نبودن»، تهمت ناروايي است که به تو زده‌اند و آنان که بر اين پندارند، فرق ميان «ظهور» و «حضور» را نمي‌دانند، آمدنت که در انتظار آنيم به معناي «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را مي‌خوانند، ظهورت را از خدا مي‌طلبند نه حضورت را. وقتي ظاهر مي‌شوي، همه انگشت حيرت به دندان مي‌گزند با تعجب مي‌گويند که تو را پيش از اين هم ديده‌اند. و راست مي‌گويند، چرا که تو در ميان مائي، زيرا امام مائي، جمعه که از راه مي‌رسد، صاحبدلان «دل» از دست مي‌دهند و قرار ازکف مي‌نهند و قافله دل‌هاي بي‌قرار روي به قبله مي‌کنند و آمدنت را به انتظار مي‌نشينند...
و اينک اي قبله هر قافله و اي «شبروان را مشعله»، در آستانه آدينه‌اي ديگر با دلدادگان ديگري از خيل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه مي‌کنيم.
فرياد شوق
عکس تو را به صفحه پندار مي‌کشم
عمري بود که حسرت ديدار مي‌کشم
بر صفحه سياه خيالم جمال توست
يا ماه را به لوح شب تار مي‌کشم
تا نقش بارگاه تو افتد به ديده‌ام
گردن به حسرت، از پس ديوار مي‌کشم
با هر نفس که مي‌گذرد در فراق تو
آه از خلال سينه تب‌دار مي‌کشم
جويم اگر به رهگذري، خاک پاي تو
چون سرمه‌اي به ديده خونبار مي‌کشم
لذت برم به راه تو اي گل ز نيشها
نوش است اگر که منت صد خار مي‌کشم
صحبت بدون ياد تو لذت نمي‌دهد
زين روي، پا ز مجلس اغيار مي‌کشم
يک بار اگر نگاه محبت به من کني
فرياد شوق از دل، صد بار مي‌کشم
بودم پي ‌گناه و تو چون سايه بر سرم
عمري بود خجالت اين کار مي‌کشم
جاي گنه به دوش دلم کي بود حسان
تا بار حسرت و غم دلدار مي‌کشم
حبيب چايچيان «حسان»
* * *
حضرت حاضر
اي حضرت حاضري که ناپيدايي
غايب شده از زشتي و نازيبايي
شرمنده که جاي آمدن مي‌گوئيم
آقا! تو چه وقت پيش ما مي‌آيي؟
* * *
عمر جاودان
اي جمالت بهشت جان، مهدي
روي از ما مکن نهان، مهدي
ما به عشق تو زنده‌ايم آقا!
ياد تو عمر جاودان مهدي
* * *
تک‌سوار
گفتند که تک‌سوارمان در راه است
از اول صبح چشممان بر راه است
از يازدهم، دوازده قرن گذشت
با ساعت تو چقدر ديگر راه است؟
* * *
يک گل
مدعي گويد که با يک گل نمي‌گردد بهار
من گلي دارم که دنيا را گلستان مي‌کند
* * *
هزاره چندم؟!
تا کي به شکل خاطره‌اي گم ببينمت
در عطر سيب و مزه گندم ببينمت
من آن هميشه چشم به راهم به من بگو
يک جمعه در هزاره چندم ببينمت؟



یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 18:17 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

تخصصي ترين مركز نرم افزارهاي: مهندسي.عمران.گرافيك.طراحي.ورزشي.ادبي.......وهرانچه كه بخواهيد در كرج               

                     026-34442495                    shahr-cd.ir                         026-34453117



یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 18:13 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

فروشگاه بزرگ شهر سي دي     shahr-cd.ir



یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 14:44 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا



یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 14:36 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

rahenarafteh group



یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 14:35 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

ﺭﻓﯿﻘﻢ ﺑﻬﻢ ﭘﯿﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ : ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻧﺒﺎﺕ ﭼﻨﺪﻩ؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﯾﺎ ﺍﺑﺎﺍﻟﻔﻀﻞ, ﯾﻪ ﮐﺎﺭﻩ ﻗﯿﻤﺖ ﻧﺒﺎﺕ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﭼﯿﮑﺎﺭ؟
ﻧﻪ !!!
ﮔﻔﺖ : ﻧﻘﻞ ﭼﯽ؟؟؟؟
ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﯽ ﻧﻘﻞ ﻭ ﻧﺒﺎﺕ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟
ﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ !!!
ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺨﻮﺍﺍﺳﺘﻢ ﺑﻬﺖ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ
ﺧﺮﯼ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﺪﯾﻢ ﻣﯿﮕﻦ ﺧﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﻧﺪ ﻗﯿﻤﺖ ﻧﻘﻞ ﻭ ﻧﺒﺎﺕ :



 

همایش زنانه، عاشقانه زندگی کنید!!!

 

یه همایشی برای زنها به اسم چگونه با همسر خود عاشقانه زندگی کنید برگزار شده بود
توی این همایش از خانومها سوال شد : چه کسانی عاشق همسرانشون هستند ؟

همه ی زنها دستاشون رو بالا بردن

سوال بعدی این بود که : آخرین باری که به همسرتون گفتید عاشقش هستید کی بود؟
بعضی ها گفتن امروز … بعضی ها گفتن دیروز… بعضی ها هم گفتند یادشون نمییاد

بعد ازشون خواستند که به همسرانشون اس ام اس بفرستند و بگن: همسر عزیزم من عاشقت هستم
همه اینکار رو کردند

ازشون دوباره درخواست کردند گوشیشون رو بدن به کناریشون تا جواب اس ام اسهایی که براشون اومد بود رو بلند بخونن
خوب یکسری از جواب اس ام اس ها رو براتون نوشتم:

- شما؟ 
اوه مادر بچه های من ، مریض شدی؟ 
عزیزم منم با منی ؟
حالا که چی ؟ بازم ماشین رو کجا کوبوندی؟
من منظورت رو متوجه نمی شم؟
باز دوباره چه دست گلی به آب دادی ؟ این سری دیگه نمی بخشمت
؟؟!!
خوب برو سر اصل مطلب ، چقدر پول لازم داری؟
من دارم خواب می بینم ؟
اگه نگی این اس ام اس رو واقعا برای کی فرستادی قول میدم یکی رو بکشم
ازت خواستم دیگه تو مشروب خوردن زیاده روی نکنی
- لطفاً با من تماس بگیر !
- من سر کارم بعد اس ام اس میدم بهت



یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 14:22 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

 

خوبی و حسن های زنان و مردان!!

 

بیایید از خانم ها شروع كنیم:
 
*زن ها مهربان ، عاشق و دلسوزند.*
 
*زن ها وقتی خوشحالند گریه میكنند.*
 
*زن ها برای نشان دادن توجه و علاقه همیشه كارهای كوچكی انجام میدهند.*
 
*زن ها برای دستیابی به بهترین چیزها برای همسر و فرزندانشان دریغ نمی كنند.*
 
*زن ها قدرت این را دارند كه وقتی خیلی خسته هستند و نمی توانند روی پا بایستند ، لبخند بزنند.*
 
*زن ها می دانند چگونه یك وعده شام یا ناهار معمولی را به یك فرصت تبدیل كنند.*
 
*زن ها می دانند چگونه از پول خود بهترین استفاده را ببرند.*
 
*زن ها می دانند كه چگونه یك دوست بیمار را تیمار كنند.*
 
*زن ها شادی و خنده را به دنیا ارزانی می دارند.*
 
*زن ها می دانند چگونه ساعت های متوالی كودكان را سرگرم كنند.*
 
*زن ها صادق و وفادار هستند.*
 
*زن ها در زیر آن ظاهر نحیف ، اراده پولادین دارند.*
 
*زن ها برای یاری رساندن به دوست محتاجشان، همه كار انجام می دهند.*
 
*زن ها از بی عدالتی به آسانی به گریه می افتد.*
 
*زن ها می دانند چگونه به یك مرد احساس پادشاه بودن بدهند.*
 
*زن ها دنیا را مكانی شادتر برای زندگی می سازند.*
 

حالا نوبت مردهاست....:
 
*مردان برای حمل اشیاء سنگین و كشتن سوسك و عنكبوتها خوب هستند.!!!*



یک شنبه 8 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 14:18 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

 

 

 

بهگر، تولید سریال های مفهومی و معناگرایی چون «حریم سلطان» به خوبی نشان می دهد برادران ما در کشورهای دوست و برادر و همسایه – ترکیه – تا چه اندازه به ذائقه مخاطب ایرانی نزدیک شده اند و چه راهکارهایی را برای جذب حداکثری که خواسته اصلی مسئولین کشور ترکیه است به کار می گیرند.

این سریال بنا به گفته راویان شیرین سخن برگرفته از دل تاریخ است که در این صورت باید تاریخ ترکیه را بالای سر قرار داد و به آن احترام فراوان گذاشت اما تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد در آن برهه از تاریخ بانوان عثمانی تا سایه پوشیده بودند و چیزی که شما در تصاویر موجود می بینید، خطای دید و یا سرابی بیش نیست.

طنز حریم سلطان


مواد لازم:

- بانوان زیبا و به چشم خواهری درجه یک: ۵ عدد
- بانوان زیبا و به ناچار درجه دو: ۳۰ عدد
- بانوان زیبا و جهنم و ضرر درجه سه: ۶۰ عدد
- بانوان باری به هر جهت: ۱۲۰ عدد
- بانوان متعادل کننده: ۵ عدد
- بانوان متحرک: ۱۶ عدد
- بانوان ایستا: ۳۲۰ عدد
- بانوان فضول و خبرچین، در عین حال زیبا: به اندازه رفع نیاز مخاطب
- بانوی سیخ کننده موی سر: یک عدد
- سنبل خان: یک فقره
- سلطان مفت خور برای هضم بانوان: یک عدد
- وزیر اعظم: یک عدد مشکوک به خیانت
- مادر سلطان، حامی جمعیت هضم بانوان: یک عدد
- بانوبیار دربار: یک عدد
- مرد: به تعدادی که جلوی دست و پای بانوان را نگیرند.
- عاشق سینه چاک همسر سلطان که سرش به شدت می خارد: یک عدد
- حیاط خلوت: به گستردگی حرمسرا


رده سنی مخاطب:

- ۲ تا ۱۷۰ ساله … هر چه پیرتر، پی گیرتر


طرز تهیه:

۱- ابتدا تعدادی بانوی درجه سه را که انصافا سازمان استاندارد در حقشان کوتاهی کرده را توی فیلمنامه می ریزیم و به آن قسمت حرمسرا می گوییم. دوستان عزیز حتما حواسشان باشد که به این قسمت نمک اضافه نکنند و شورش را درنیاورند، هر کسی نمک بیشتری خواست سر سفره خودش اضافه می کند.

۲- بعد از یک ساعت که اینها را با سر و وضعی نامناسب – ولی باب طبع – خوب پخت دادیم، سلطان سلیمان را برای کاهش و متعادل کردن بار زیبایی فیلم پرت می کنیم توی متن، بقیه اش را خودش می داند چه کار کند.

نکته: دوستان گلم، عزیزهای درون منزل، خیلی حواسشان باشد این تعداد زن زیبا را همینطور بی هدف ول نکنند توی متن؛ رادیاتور ماشین باشد داغ می کند، آدمیزاد که جای خودش را دارد و جایزالخطا هم هست تازه!

۳- این قسمت را نمی شود نوشت اما شما که بچه نیستید، خودتان می دانید چی می خواهیم بگوییم.

۴- همسر سلطان که از نظر درجه کیفی با پارتی بازی در رده دوم قرار دارد را در گوشه ای از متن با کامیون خالی می کنیم و اگر فرصتی دست داد با همان کامیون از رویش رد می شویم اما متاسفانه در آن برهه زمانی که ایشان مادر شاهزاده است امکانش نیست. با همسر سلطان به ناچار می سوزیم و می سازیم.

۵- تا مخاطب از دستمان نپریده و شبکه را عوض نکرده، بانوان زیبا و به چشم خواهری درجه یک را بی محابا می ریزیم توی متن تا با تحت تاثیر قرار دادن مخاطب، مصرف شام ایرانی جماعت به شدت کاهش پیدا کند. آشپزان عزیز خواهشا در مصرف بانو حساسیت به خرج ندهند. مال پدرتان که نیست، سفره سلطان سلیمان است. تازه ابتدای سلطنتش هم به مردم ترکیه قول داده بود که بانوان را سر سفره های آنها بیاورد؛ چون آن زمان ها بانوان خیلی سخت راضی می شدند سر سفره بیایند و بیشتر توی آشپزخانه بودند با آن حالشان.

۶- شاید کافی به نظر برسد اما تا اینجای کار این سریال تنها برای آقایان جذابیت داارد که در انتخاب شبکه متاسفانه صاحب رأی و نظر نیستند. محققان ترک تبار برای راضی نگه داشتن بانوان که استثنائا پیرو آن رضایت آقایان نیز حاصل می شود به این نتیجه رسیدند که باید دو زن – ترجیحا هوو – به جان یکدیگر بیفتند و از خجالت هم دربیایند. کلا خانم ها چون با اینجور درگیری ها همذات پنداری می کنند و به یاد منازعات خانوادگی با جاری و ماخدر شوهر و خواهر شوهر می افتند، به شدت به سریال فوق علاقه مند می شوند و هر یک بنا به خصوصیات اخلاقی که دارند به یکی از طرفین درگیری علاقه مند می شوند.

۷- بانوان دیگری که قبل از شروع برنامه خوب ورز داده شدند را برای اضافه شدن به درگیری و مورد توجه قرار گرفتن سلطان به آرامی وارد قصه می کنیم.

۸- کوفتش بشود ما که راضی نیستیم.

۹- برای جلوگیری از عوض شدن ناگهانی ذائقه بانون و تعویق کانال و ترجیح دادن تماشای رقابت فوتبال بین اینتراخت فرانکفورت با راپیدوین اتریش، موقتا مقداری از بحث اصلی دور می شویم و مقادیری جنگ و خونریزی به متن اضافه می کنیم. حتما حواستان باشد در خلال پخش این جنگ ها به هیچ عنوان از بحث شیرین درگیری در حرمسرا و گیس و گیس کشی غافل نمی شویم، بلکه فقط خودمان را می زنیم به غفلت تا کار خوب از آب دربیاید.

۱۰- در قابلمه را می بندیم و آن را به مدت نیم ساعت در مایکروفر قرار می دهیم.

۱۱- سریال ما آمده ست و امیدواریم توفیقی نصیبتان شود که بدون حضور خانواده موفق به تماشای آن بشوید. اسپانسرهای این سریال بابت تماشای آن از شما تشکر می کنند.



چين هر ساله گزارش كامل و جامعی از وضعیت حقوق بشر امریکا در داخل و رفتار این کشور در قبال حفظ یا نقض حقوق بشر سایر کشورهای جهان منتشر می کند.

به گزارش مرکز مدافعان حقوق بشر به نقل از واحد مرکزی خبر،متن کامل این گزارش به شرح ذیل است:
مقدمه:

وزارت امور خارجه آمریکا اخیرا گزارش خود را درباره حقوق بشر در سال دو هزار و دوازده منتشر کرد که بار دیگر به مثابه « قضاوت جهان از منظر حقوق بشری » است.

همانند سال های گذشته این گزارش ها حاوی اظهار نظر های غیر مسئولانه و نامعتبر درباره اوضاع حقوق بشری در بیش از یکصد و نود کشور و منطقه از جمله چین است.

این در حالی است که آمریکا چشمان خود را بر اوضاع اسفناک حقوق بشری خود بسته است و هرگز کلمه ای درباره اوضاع حقوق بشری خود سخن نگفته است.

حقایق نشان می دهد مشکلات جدی در زمینه حقوق بشر در آمریکا وجود دارد که انتقادات گسترده ای را در جهان در پی داشته است.

از این رو پیشینه حقوق بشری آمریکا در سال دو هزار و دوازده در سال دو هزار و دوازده تهیه شده است تا اوضاع واقعی حقوق بشری مردم آمریکا برای مردم جهان نمایان شود.

اوضاع حقوق بشری در آمریکا در سال دو هزار و دوازده به شرح ذیل آورده شده است:

- جنایات مرتبط با سلاح گرم تهدید جدی برای جان و امنیت شخصی شهروندان آمریکایی محسوب می شود . برخی تیر اندازی ها در آمریکا تلفات زیادی بر جای گذارده است از جمله تیر اندازی در مدرسه ای در اوکلند ، تیر اندازی در یک سالن تئاتر در کلرادو و تیر اندازی در مدرسه ابتدایی در کنتیکت.

- در آمریکا انتخابات متضمن اراده واقعی شهروندان این کشور نیست. کمک های سیاسی تا حد زیادی بر روند انتخاباتی و مسیر سیاست در آمریکا تأثیر می گذارد. در انتخابات سال دو هزار و دوازده در آمریکا تنها پنجاه و هفت ممیز پنج دهم درصد از مردم در انتخابات شرکت کردند.

- در آمریکا ، حقوق سیاسی و مدنی شهروندان از سوی دولت محدود شده است. دولت آمریکا استراق سمع و تجسس در ارتباطات شخصی را افزایش داده است. پلیس این کشور اغلب از قدرت خود سوء استفاده می کند که این موضوع به افزایش شکایات از پلیس به سبب نقض حقوق شهروندی منجر شده است.

شمار زنانی که در آمریکا قربانی خشونت های داخلی و سوء استفاده های جنسی قرار می گیرند همچنان در حال افزایش است.

- آمریکا به یکی از کشورهای توسعه یافته تبدیل شده است که در آن شکاف طبقاتی بسیار بالاست.

در سال دو هزار و یازده، حدود نه میلیون بیکار در آمریکا به ثبت رسید و حدود شانزده ممیز چهارصد هزار کودک نیز در فقر به سر بردند و برای نخستین بار در تاریخ ، مدارس دولتی امریکا اعلام کردند بیش از یک میلیون دانش آموز در این کشور بی خانمان هستند.

- تبعیض جنسیتی، نژادی و مذهبی در آمریکا وجود دارد. بومیان آمریکا از تبعیض نژادی جدی رنج می برند و نرخ فقر در میان این افراد دو برابر دیگر اتباع است.

ساخت یک فیلم توسط یک کارگردان آمریکایی که بر روی اینترنت قرار گرفت به سبب توهین به حضرت محمد (ص) سبب بروز تظاهرات گسترده ای در جهان اسلام شد.

- آمریکا به صورت جدی حقوق بشر دیگر ملت ها را نقض می کند. در سال دو هزار و دوازده، عملیات ارتش آمریکا در یمن، افغانستان و پاکستان سبب کشته شدن شمار زیادی غیر نظامی در این کشورها شد. نظامیان آمریکایی همچنین با آتش زدن قرآن – کتاب مقدس مسلمانان – و بی احترامی به اجساد به مقدسات ساکنان محلی این کشورها توهین کردند . از زمان آغاز جنگ در عراق به رهبری آمریکا که واشنگتن در آن از گلوله های حاوی فسفر سفید و بمب های حاوی اورانیوم ضعیف شده استفاده کرد سبب بدنیا آمدن کودکان معلول شده است.

- آمریکا به صورت موثری قادر به مشارکت در همکاری های بین المللی در زمینه حقوق بشری نبوده است.

تا به امروز، آمریکا همچنان یکی از کشورهایی است که که کنوانسیون های سازمان ملل متحد را درباره حقوق بشر تصویب نکرده است از جمله معاهده بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ، معاهده حقوق کودکان ، کنوانسیون حذف هر نوع تبعیض نژادی علیه زنان و کنوانسوین حقوق افراد معلول.

«پیشینه حقوق بشری آمریکا در سال ۲۰۱۲»

بخش اول: زندگی و امنیت فردی

آمریکا در سال دو هزار و دوازده شاهد موارد زیادی جرائم خشونت آمیز بود که بسیاری از آنها حملات با اسلحه‌های گرم بودند. محافظت از جان مردم آمریکا و امنیت فردی در این کشور به خوبی صورت نگرفت.

طبق آمارهای منتشر شده توسط اف‌بی‌آی در ماه سپتامبر سال دو هزار و دوازده، در سال دو هزار و یازده به ازای هر صد هزار فرد ساکن آمریکا، حدود سیصد و هشتاد و شش ممیز سه دهم مورد جرائم خشونت آمیز رخ داد.

در میان جرائم خشونت‌آمیز گزارش شده توسط نیروهای پلیس در سال دو هزار و یازده، شصت و دو ممیز چهار دهم درصد حملات خشونت‌آمیز، بیست و نه ممیز چهار دهم درصد دزدی، شش ممیز نه دهم درصد تجاوز و یک ممیز دو دهم درصد قتل بودند.

در شصت و هفت ممیز هفت دهم درصد از موارد قتل‌ها، چهل و یک ممیز سه دهم درصد از دزدی‌ها و به طور کلی بیست و یک ممیز دو دهم درصد از همه جرائم رخ داده در آمریکا در سال دو هزار و یازده، از اسلحه‌های گرم استفاده شده بود.

آمریکایی‌ها مسلح‌ترین مردم در جهان محسوب می‌شوند. طبق گزارش شبکه سی‌ان‌ان در بیست و سوم ماه ژوئیه سال دو هزار و دوازده، حدود دویست و هفتاد میلیون اسلحه در دست شهروندان (غیر نظامیان) آمریکایی است و سالانه بیش از صد هزار نفر در این کشور هدف گلوله قرار می‌گیرند. در سال دو هزار و ده در آمریکا بیش از سی‌ هزار نفر در آمریکا با اسلحه‌های گرم کشته شدند.

در این حال، دولت آمریکا اقدامات اندکی برای کنترل اسلحه در این کشور صورت داده است. در سال‌های دو هزار و هشت و دو هزار و ده، دادگاه عالی در دو پرونده مرتبط با استفاده از اسلحه‌های گرم حکم‌هایی صادر کرد که به طور شدیدی قدرت مقامات ایالتی و دولت‌های محلی را در ایجاد محدودیت در استفاده از اسلحه، به شدت کاهش ‌داد.

تقریبا در نیمی از پنجاه ایالت آمریکا قوانینی به اجرا گذاشته شده است که طبق آن دارندگان اسلحه می‌توانند در بیشتر اماکن عمومی آزادانه سلاح حمل کنند. در بسیاری از ایالت‌ها نیز قانون «دفاع از خود» حاکم است که به مردم اجازه می‌دهد در صورتی که مورد تهدید قرار گرفتند حتی اگر امکان فرار از تهدید بدون خشونت وجود داشته باشد، مرتکب قتل شوند.

طبق مقاله‌ای که هفتم ماه اوت سال دو هزار و دوازده در پایگاه اینترنتی «هندو» منتشر شد، در برخی مناطق آمریکا شهروندان در مکان‌های شلوغ و پر جمعیت بیشتر از غیر نظامیان در کشورهای جنگ‌زده‌ای همچون عراق و افغانستان، قربانی قتل‌ها با استفاده از اسلحه‌های گرم می‌شوند.

در شانزدهم ماه ژانویه سال دو هزار و سیزده، رئیس جمهور آمریکا طرحی بیست و سه مرحله‌ای را در کنترل استفاده از اسلحه اعلام کرد که به سرعت و بدون تایید کنگره به اجرا گذاشته شد. رئیس جمهور آمریکا همچنین سه راهکار دیگر را در این زمینه به امضا رساند. اما بیشتر مردم آمریکا بر این باورند که مقاومت شدیدی در مقابل تدابیر کنترل اسلحه صورت خواهد گرفت.

طبق گزارشی که در هفدهم ماه اکتبر سال دو هزار و دوازده در پایگاه اینترنتی «یو اس آ تودی» منتشر شد، نرخ جرائم خشونت آمیز در سال دو هزار و یازده برابر با هفده درصد افزایش یافت.

جرائمی که در آنها از اسلحه گرم استفاده می‌شود، یکی از جدی‌ترین تهدیدها برای جان و امنیت فردی شهروندان آمریکایی محسوب می‌شود.

آمارها منتشر شده در پایگاه اینترنتی واحد تحقیقات کنگره نشان می‌دهند که چهارده هزار و ششصد و دوازده نفر در سال دو هزار و یازده قربانی قتل و آدمکشی شدند که در نه هزار و نهصد و سه مورد از آنها، قربانیان هدف اسلحه‌های گرم قرار گرفته بودند.

آمریکا در سال دو هزار و دوازده شاهد موارد بیشتری از جرائم خشونت‌آمیز مسلحانه بود.

طبق آمارهای اداره پلیس شهر نیویورک که در دوم ماه سپتامبر سال دو هزار و دوازده منتشر شدند، در نیمه اول سال دو هزار و دوازده، هزار و یک مورد تیراندازی در شهر نیویورک رخ داد که این آمار نسبت به نهصد و شصت و هشت مورد تیراندازی در نیمه اول سال دو هزار و یازده، سه ممیز چهار دهم درصد بیشتر بود. (روزنامه نیویورک- شماره نهم سپتامبر سال دو هزار و دوازده)

طبق آمارهای منتشر شده در پایگاه اینترنتی اداره پلیس شیکاگو، در سال دو هزار و دوازده در این ایالت نیز دو هزار و چهارصد و شصت مورد حادثه تیراندازی رخ داد که نسبت به سال پیش از آن ده درصد افزایش یافته بود.

برخی از حملات مسلحانه در آمریکا وحشت‌آور بودند و تلفات زیادی در پی داشتند که از نمونه آنها می‌توان به تیراندازی در سینمایی در ایالت کلرادو و تیراندازی در مدرسه‌ای در ایالت کنتیکت اشاره کرد.

جیمز.ای هولمز بیست و چهار ساله در بیستم ماه ژوئیه سال دو هزار و دوازده در حالی که یک تفنگ «ای‌آر-۱۵»، یک تفنگ شکاری و دست کم یک اسلحه جیبی حمل می‌کرد، وارد سالن سینمایی در منطقه آئورورا در کلرادو شد. وی به همه افرادی که در سینما در حال تماشای فیلم بودند تیراندازی کرد. این حمله به کشته شدن دست کم دوازده نفر و زخمی شدن پنجاه و نه تن دیگر منجر شد. یکی از شاهدان در صحنه گفت: «او همانند فصل شکار، تقریبا به همه تیراندازی کرد.»

طبق گزارش روز بیست و یک ماه ژوئیه سی‌ان‌ان، طبق اسناد دولتی اسلحه‌هایی که این فرد از آنها استفاده کرده بود حدود شش ماه پیش از حمله به طور قانونی در فروشگاه کالاهای ورزشی در منطقه دِنوِر خریداری شده بودند.

طبق گزارش روز بیست و سوم ماه ژوئیه در سی‌ان‌ان، در پی تیراندازی در کلرادو، مایکل بلومبرگ شهردار نیویورک گفت: «فکر نمی‌کنم هیچ کشور پیشرفته دیگری در دنیا با مشکلی اکنون ما با آن مواجه هستیم، ابدا مواجه شده باشد.»

آدام لانزا بیست ساله در چهاردهم دسامبر سال دو هزار و دوازده، در مدرسه ابتدایی سندی هوک در منطقه نیوتاون در کنتیکت به بیست کودک و شش نفر از کارکنان مدرسه تیراندازی کرد و آنها را کشت. وی پس از این حمله اقدام به خودکشی کرد؛ اما پیش از این که به مدرسه حمله کند، به مادر خود نیز تیراندازی کرده و وی را کشته بود. این حمله، پس از کشتار سال دو هزار و هفت در ایالت ویرجینیا که سی و دو کشته بر جا گذاشت، دومین تیراندازی مهلک در مدرسه در تاریخ آمریکا محسوب می‌شود.

بخش دوم: حقوق شهروندی و سیاسی

دولت آمریکا در سال‌های اخیر نظارت و تجسس‌های بیشتری در خصوص شهروندان این کشور به عمل آورده است. در این کشور، سوء استفاده از مظنونین و زندانی‌ها اتفاقی متداول بوده است و شهروندان این کشور نیز از حق رای مساوی برخوردار نبوده‌اند.

دولت آمریکا همچنان به تجسس و بازرسی در خصوص شهروندان معمولی آمریکا ادامه می‌دهد، فضای باز جامعه آمریکایی را به میزان قابل توجهی محدودتر و آزادی شهروندان را نقض می‌کند.

کنگره آمریکا در سال دو هزار و دوازده لایحه‌ای را تصویب کرد که طبق آن دولت اجازه یافت بر ارتباطات الکترونیکی نظارت کند- اقدامی که حق مسلم افراد را برای داشتن حریم خصوصی، نقض می‌کند.

طبق گزارشی که در چهارم ماه مه سال دو هزار و دوازده در پایگاه اینترنتی «سی نت»CNET منتشر شد، دفتر مشاوره اف‌ بی‌آی پیش‌نویس قانونی پیشنهادی را تهیه کرده است که طبق آن پایگاه‌های اینترنتی شبکه‌های اجتماعی، ارائه کنندگان خدمات پیام کوتاه، تلفن‌های اینترنتی و گفتگوی تصویری از طریق رایانامه می بایست کدهای خود را تغییر می‌دادند تا محتوای کلیه پیام‌های ارسال شده قابل پیگیری باشند.

اسنادی که اتحایه آزادی مدنی آمریکایی در بیست و هفتم ماه سپتامبر سال دو هزار و دوازده منتشر کرد، حاکی از این موضوع بودند که آژانس‌های وابسته به پلیس ، نظارت بر ارتباطات الکترونیکی شهروندان آمریکایی را به میزان قابل توجهی افزایش دادند.

در سال‌های دو هزار و نه تا دو هزار و یازده، تعداد حکم‌های وزارت دادگستری برای استفاده از دستگاه‌های جاسوسی تلفنی برابر با شصت درصد افزایش یافت. در سال دو هزار و نه در بیست و سه هزار و پانصد و سی و پنج مورد و در سال دو هزار و یازده ، سی و هفت هزار و ششصد و شانزده مورد برای جاسوسی تلفنی، حکم صادر شد.

آژانس امنیت ملی گزارش همه ارتباطات آمریکایی‌ها را به شیوه‌های خاص و منظم جمع‌آوری کرد- این آژانس روزانه بر یک میلیارد و هفتصد میلیون رایانامه، تماس تلفنی و دیگر شیوه‌های ارتباطی نظارت و آنها را ثبت می‌کند.

طبق گزارش اتحادیه آزادی مدنی آمریکا در ماه دسامبر سال دو هزار و یازده، آمریکا از هواپیماهای بدون سرنشین نظامی برای جاسوسی شهروندان این کشور استفاده می‌کند.

به گزارش نیویورک تایمز، در هفدهم سپتامبر سال دو هزار و دوازده، اولین سالگرد تظاهرات اشغال وال استریت، درگیری تظاهرکنندگان و نیروهای پلیس در حومه وال استریت به دستگیری بیش از صد نفر منجر شد.

خبرنگاران آمریکایی نیز از تشدید قوانین اعمال شده بر رسانه‌های جمعی نگران هستند . آنها همچنین در پی ابراز نظرات « نادرست سیاسی» شغل خود را از دست می‌دهند.

شکایات و ادعاها در خصوص نقض حقوق مظنونین و زندانی‌ها از سوی پلیس آمریکا نیز رو به افزایش است. اخیرا شکایت‌ نامه‌ای علیه اداره پلیس نیویورک تنظیم شد که در ان افسران پلیس به نقض حقوق مدنی متهم شده بودند.

طبق گزارش ششم ماه مارس سال دو هزار و دوازده «شیکاگو تریبون» یوجین گروبر زندانی پنجاه و یک ساله، یک روز پس از ورود به زندان فلج شد.

شبکه سی‌ان‌ان هفدهم ماه مه سال دو هزار و دوازده گزارش داد حدود نه ممیز شش دهم درصد از زندانی‌ها در زندان‌های ایالتی در دوره محکومیت خود مورد آزار و اذیت جنسی قرار می‌گیرند که این آمار تقریبا دو برابر آمارهای اعلام شده در زمینه‌های مشابه در سال دو هزار و هشت است.

شهروندان امریکایی هرگز از حق رای برابر برخوردار نبوده اند. به رغم افزایش بیش از هشت میلیون نفری شهروندان واجد شرایط رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال دو هزار و دوازده میلادی ، میزان مشارکت رای دهندگان کاهش پنج میلیون نفری در مقایسه با چهار سال قبل از آن را نشان می دهد و تنها پنجاه و هفت و نیم درصد شهروندان واجد شرایط ، در انتخابات شرکت داشتند.

گزارش فوریه سال دو هزار و دوازده مرکز پیو Pew نشان می دهد فعالیت سیستم ثبت نام رای دهندگان امریکایی با اشتباهات و ایراداتی همراه است که اعتماد رای دهندگان را مخدوش می سازد و به اختلاف نظرات درباره درستی انتخابات این کشور دامن می زند.

انتخابات امریکا در واقع شبیه به جنگ پول با گرایش های سیاسی است که به شدت تحت نفوذ کمک های مالی سیاسی قرار دارد. انتخابات سال دو هزار و دوازده امریکا به طور تخمینی مجموعا شش میلیارد دلار امریکا هزینه داشته است. ستاد تبلیغات باراک اوباما رئیس جمهور امریکا و گروه دموکرات ها یک میلیارد و شصت میلیون دلار و ستاد تبلیغات انتخاباتی میت رامنی رقیب انتخاباتی اوباما و جناح جمهوریخواهان مجموعا نهصد و پنجاه و هشت میلیون دلار پول جمع آوری کردند. هر دو گروه از سوی نهادها و غول های تجاری بزرگ حمایت مالی شدند.

نتایج یک نظرسنجی نشان می دهد حدود نود درصد امریکایی ها بر این باورند که کمک های سیاسی بسیار زیادی از سوی محافل اقتصادی و تجاری در جریان برگزاری انتخابات سال دو هزار و دوازده صورت گرفت که این به معنای افزایش نفوذ ثروتمندان بر نظام سیاسی و سیاستگذاری این کشور است.

یکی از اساتید دانشگاه هاروارد در این خصوص می گوید نظام سیاسی امریکا در حالی که تحت نفوذ برخی گروههای ذینفع و حامیان آنها قرار دارد ، در حال فرو رفتن در بحران جدی است. تامین کنندگان کمک های مالی برای انتخابات در واقع راه را برای همه نقص های دیگر باز می کنند. نظام سیاسی امریکا در حال تضعیف مردم است و آنها را به طور فزاینده ای وابسته به گروههای ذینفع می کند.

بخش سوم: حقوق اقتصادی و اجتماعی

دولت امریکا تا امروز میثاق بین المللی حقوق فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی را که پیشتر از سوی یکصد و شصت کشور جهان امضا شده ، تصویب نکرده است. بسیاری از شهروندان امریکایی از حقوق اجتماعی و اقتصادی به رسمیت شناخته شده در سطح بین الملل برخوردار نیستند.

نرخ بیکاری در امریکا مدت زمان زیادی است که در سطح بالا قرار دارد. شمار زیادی از امریکایی ها طی سالهای اخیر به آمار بیکاران افزوده شدند. آمارهای وزارت کار امریکا در تاریخ چهارم ماه مه سال دو هزار و دوازده میلادی نشان می دهد در آوریل سال دو هزار و دوازده نرخ بیکاری این کشور هشت و یک دهم درصد بوده است و دوازده میلیون و پانصد میلیون نفر بیکار بودند.

پایگاه اینترنتی هافینگتون پست سوم دسامبر سال دو هزار و دوازده نوشت حدود شش و نیم میلیون نوجوان و جوان امریکایی مشغول تحصیل یا کار نیستند و نرخ اشتغال برای نوجوانان بین سنین شانزده تا نوزده ساله ، چهل و دو درصد طی دهه گذشته کاهش یافته است.

لس آنجلس تایمز نیز در گزارشی در تاریخ بیست و هفتم آوریل دو هزار و دوازده میلادی اعلام کرد نرخ بیکاری برای کهنه سربازان جنگ افغانستان و عراق ده و سه دهم درصد ثبت شده است و برای کهنه سربازان سنین بیست و چهار و پایین تر ، این نرخ بیست و نه و یک دهم درصد است. از سوی دیگر فارغ التحصیلان دانشگاهها برای یافتن کار با وضعیت دشواری مواجه هستند.

آسوشیتدپرس در تاریخ بیست و دوم آوریل سال دو هزار و دوازده گزارش داد پنجاه و سه و شش دهم درصد فارغ التحصیلان با مدرک لیسانس زیر بیست و پنج ساله در امریکا در سال دو هزار و یازده بیکارند. از میان حدود بیست میلیون نفری که در صنایع غذایی امریکا مشغول به کارند ، تنها چهل درصد آنها از درآمد کافی برخوردارند که آنها را بالای خط فقر در این کشور نگه می دارد.

بر اساس اطلاعات و ارقام مرکز سرشماری امریکا که دوم سپتامبر دو هزار و دوازده منتشر شد ، فقر در این کشور از زمان بحران اقتصادی سال دو هزار و هشت میلادی تاکنون بسیار بدتر شده است. نرخ فقر در امریکا در سال دو هزار و یازده میلادی ، پانزده درصد بوده و چهل و شش میلیون و دویست هزار نفر از مردم این کشور در فقر به سر می بردند. تقریبا هجده میلیون خانوار امریکایی در سال دو هزار و یازده از درآمد کافی برای تامین مواد غذایی مورد نیاز خود برخوردار نبودند و حتی شش میلیون و هشتصد هزار خانوار نگرانی هایی درباره داشتن پول کافی برای خرید مواد غذایی در چندین ماه از سال داشتند.

هافینگتون پست سی ام اکتبر سال دو هزار و دوازده میلادی در گزارشی اعلام کرد بیست و دو درصد کودکان در امریکا در فقر به سر می برند. امریکا یکی از کشورهایی است که بالاترین نرخ فقر کودکان را در میان کشورهای توسعه یافته داراست.

بر اساس گزارش سازمان توسعه و همکاری اقتصادی ، فاصله بین فقیران و ثروتمندان در امریکا طی سالهای گذشته افزایش یافته است. امریکا از لحاظ نابرابری درآمدها در مقایسه با سایر کشورهای توسعه یافته در چهارمین جایگاه در پایین جدول قرار دارد.

شاخص جینی شاخص نابرابری درآمدها امریکا در سال دو هزار و یازده میلادی چهار صد و هفتاد و هفت هزارم درصد بوده است و مقایسه سطح درآمدهای اقشار مختلف نشان می دهد فاصله بین ثروتمندان و فقر افزایش قابل توجهی داشته است.

این گزارش می افزاید وزارت امور خارجه آمریکا اخیرا گزارش خود را درباره حقوق بشر در سال دو هزار و دوازده منتشر کرد که بار دیگر به مثابه « قضاوت جهان از منظر حقوق بشری » است. همانند سال های گذشته این گزارش ها حاوی اظهار نظر های غیر مسئولانه و نامعتبر درباره اوضاع حقوق بشر در بیش از یکصد و نود کشور و منطقه از جمله چین است.

این در حالی است که آمریکا چشمان خود را بر اوضاع اسفناک حقوق بشر خود بسته است و هرگز کلمه ای درباره اوضاع حقوق بشر خود سخن نگفته است. حقایق نشان می دهد مشکلات جدی در زمینه حقوق بشر در آمریکا وجود دارد که انتقادات گسترده ای را در جهان در پی داشته است.

بخشی از اوضاع حقوق بشری در آمریکا در سال دو هزار و دوازده به شرح ذیل آورده شده است:

بر اساس گزارش « اتحاد ملی برای پایان دادن به بی خانمانی » در روز هفدهم ماه ژانویه سال دو هزار و دوازده، شمار بی خانمان ها در آمریکا افزایش یافته است تا جایی که شمار افراد بی خانمان در این کشور در سال دو هزار و یازده ، ششصد و سی و شش هزار و هفده نفر بود که صد و هفت هزار و صد و چهل و هشت تن از آنها از ابتدا بی خانمان بوده اند.

براساس این گزارش، از هر ده هزار نفر در آمریکا بیست و یک نفر بی خانمان هستند. حدود چهار نفر نیز از هر ده بی خانمان سرپناهی برای خود ندارند.

شمار افراد بی سرپناه در آمریکا در سال دو هزار و یازده، دویست و چهل و سه هزار و هفتصد و یک نفر بوده که در مقایسه با سال دو هزار و نه، دو درصد افزایش داشته است.

در ماه آوریل سال دو هزار و دوازده، جمعیت افراد بی سرپناه نیویورک ده درصد بیشتر از سال قبل از آن بود. افراد بی خانمان در آمریکا مورد توهین و تبعیض نژادی قرار می گیرند. روزنامه یو اس ای تودی در روز پانزدهم ماه فوریه سال دو هزار و دوازده با اشاره به یک نظر سنجی از دویست و سی و چهار نفر اعلام کرد در بیست و چهار درصد از شهرهای آمریکا گدایی کردن ممنوع است،‌ در بیست و دو درصد از شهرها نیز پرسه زدن ممنوع ، و در شانزده درصد از شهرهای آمریکا نیز خوابیدن در مکان های عمومی غیر قانونی است.

از سال هزار و نهصد و نود و نه تا دو هزار و ده ، افراد بی خانمان با هزار و صد و هشتاد و چهار اقدام خشونت آمیز مواجه شدند که به مرگ سیصد و دوازده نفر منجر شد.

آمریکا از جمله معدود کشورهای توسعه یافته است که فاقد پوشش بیمه برای همه جمعیت این کشور است. شمار قابل توجهی از آمریکایی ها هنگام بیماری و به سبب نداشتن بیمه از دسترسی به خدمات بهداشتی لازم محرومند.

در سال دو هزار و یازده شمار افراد فاقد بیمه درمانی در آمریکا چهل و هشت میلیون و ششصد هزار نفر بود که شامل پانزده ممیز هفت دهم درصد از جمعیت این کشور می شود.

روزنامه هافینگتون پست در گزارشی در روز سیزدهم ماه نوامبر سال دو هزار و دوازده اعلام کرد حدود صد و پانزده هزار زن در آمریکا هر ساله به سبب طلاق پوشش بیمه ای شخصی خود را از دست می دهند که علت اصلی آن دو برابر شدن مبلغ حق بیمه برای بیمه شخصی پس از جدایی است.

گزارش منتشر شده در روز بیستم ماه ژوئن سال دو هزار و دوازده از سوی گروه مدافع مصرف کنندگان در آمریکا حاکی است در سال دو هزار و ده در مجموع بیست و شش هزار و یکصد نفر از افراد بیست و پنج تا شصت و چهار ساله به سبب نداشتن پوشش بیمه ای جان خود را از دست دادند که این رقم در مقایسه با سال دو هزار سی و یک درصد افزایش نشان می دهد. در سال دو هزار هجده هزار نفر در آمریکا به سبب نداشتن پوشش بیمه ای جان خود را از دست دادند.

بخش چهارم: تبعیض نژادی

تبعیض نژادی در آمریکا از دیر باز امری عادی بوده است.

جامعه آمریکا در این باره شاهد هیچ گونه بهبودی نبوده است و اقلیت های قومی از حقوق برابر سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی بهره مند نیستند. حقوق نژادهای مختلف در آمریکا برای دادن رأی محدود است.

طی انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا در نوامبر دو هزار و دوازده از رأی دادن برخی رأی دهندگان آمریکایی-آسیایی جلوگیری شد.

در گزارش ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد از آمریکا به سبب ناکامی در تضمین حق رأی برای اتباع آمریکایی-آفریقایی و اسپانیایی های ساکن این کشور به شدت انتقاد شده است.

در گزارش بوستون ریویو Boston Review اعلام شد تا سال دو هزار و ده بیش از پنج میلیون و هشتصد و پنجاه هزار شهروند آمریکایی به سبب محکومیت های جنایی از حق رأی محروم شدند و بیش از دو میلیون آمریکایی-آفریقایی به سبب قانونی که مستلزم تأیید هویت است در دادن رأی با محدودیت هایی مواجه بودند و برخی افراد در حقیقت از داشتن چنین حقی محرومند.

نژادهای مختلف قومی در آمریکا در بازار کار نیز با تبعیض مواجهند و در نتیجه شرایط اقتصادی آنها رو به وخامت است.

بر اساس آمار وزارت کار آمریکا، میزان بیکاری سفید پوستان در اکتبر سال دو هزار و دوازده هفت درصد ثبت شد . این در حالی است که در همین مدت میزان بیکاری اتباع آمریکایی-آفریقایی چهارده ممیز سه درصد و اسپانیایی های مقیم آمریکا ده درصد بوده است.

به طور متوسط مدت زمان بیکاری اقلیت های قومی در آمریکا به صورت قابل توجهی طولانی تر از سفید پوستان است.

به طور متوسط مدت زمان بیکاری آسیایی ها بیست و هفت ممیز هفت هفته و اتباع آفریقایی – آمریکایی بیست و هفت هفته است.

بر اساس آمارهای اداره کار فدرال، بیش از نیمی از اتباع آفریقایی-آمریکایی و سیاه پوستان غیر اسپانیایی در شهر نیویورک – که سنشان برای کار کردن بالاست – در سال دو هزار و دوازده شغلی نداشتند و تقریبا یک سال کامل طول کشید تا بتوانند شغل دیگری برای خود بیابند. تبعیض نژادی در بازار کار در آمریکا دلیل اصلی اختلاف سطح درآمد و فقر در این کشور است.

بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی اداره آمار آمریکا در روز دوازدهم سپتامبر دو هزار و دوازده، متوسط درامد خانوادها آفریقایی-آمریکایی در سال دو هزار و یازده ، سی و دو هزار دویست و بیست و نه دلار بود، یعنص شصت درصد کمتر از درآمد سفیدپوستان غیر اسپانیایی در این کشور.

میزان فقر نیز در میان اتباع آفریقایی-آمریکایی در سال دو هزار و یازده، بیست و هفت ممیز شش دهم درصد بود یعنی تقریبا سه برابر بیشتر از میزان فقر در میان سفید پوستان غیر اسپانیایی.

تبعیض نژادی در عرصه اجرای قانون و عدالت در آمریکا شایع است. پایگاه اینترنتی رویترز سوم ژوییه سال دو هزار و دوازده میلادی گزارش داد پلیس آمریکا برخورد ملایم تری با سفید پوستان دارد. از مجموع بیش از ششصد و هشتاد و پنج هزار فرمان ایستی که پلیس نیویورک در سال دو هزار و یازده میلادی صادر کرد ، بیش از هشتاد و پنج درصد آنها برای سیاهپوستان و اسپانیایی زبان ها بوده است.

مجریان قانون اغلب اقوام و نژادهای مختلف در آمریکا را مورد آزار و اذیت قرار می دهند. مرد سیاهپوست بیست و یک ساله که در آرکانزاس پس از بازدید بدنی سوار خودروی پلیس شد ، بعدا با دستان بسته از ناحیه سر هدف شلیک گلوله قرار گرفت. پلیس نیویورک مرد بیست و هشت ساله سیاهپوستی را به ضرب گلوله کشت.

پایگاه اینترنتی پروژه حقوق مدنی تگزاس بیست و چهارم ژوییه سال دو هزار و دوازده میلادی در مقاله ای نوشت توسل بیش از حد پلیس آستین به زور منجر به دو تیراندازی مرگ بار پلیس به مظنونان اقلیت قومی و نژادی از سال دو هزار و یازده میلادی تاکنون شده است.

رئیس پروژه حقوق مدنی تگزاس گفت تیراندازی که منجر به مرگ سگی شود بیشتر از تیراندازی که منجر به مرگ سیاهپوستی شود مورد تحقیق و تفحص قرار می گیرد.
چارلز ام. بلو مقاله نویس نیویورک تایمز چهاردهم ژانویه سال دو هزار و سیزده میلادی در مقاله ای نوشت : « ایده حرکت به سمت برابری نژادی که باید به صورت پیوسته و دائم پیش رود ، رو به زوال و موقعیت سیاهپوستان به شدت در حال تنزل است. »

تبعیض دینی و مذهبی در آمریکا با توجه به افزایش توهین ها و حملات به مسلمانان رو به افزایش است.
مسلمانان کمتر از یک درصد جمعیت آمریکا را تشکیل می دهند اما چهارده درصد موارد تبعیض دینی و بیست و پنج درصد موارد تبعیض شغلی متوجه مسلمانان این کشور است.
کارگردان آمریکایی در سپتامبر سال دو هزار و دوازده میلادی با ساخت فیلم اهانت آمیزی درباره پیامبر اسلام که در اینترنت منتشر شد موجی از خشم و اعتراضات را در جهان اسلام به راه انداخت.

در بوستون ، خوک مرده ای مقابل مسجدی رها شد. برای تمرین تیراندازی نیروهای عملیات ویژه نیروی دریایی آمریکا از تصاویر زنان مسلمان مسلح استفاده شد. مظنونی که شعارهایی بر ضد مسلمانان سر می داد بشیر احمد ، مسلمان پنجاه و هفت ساله را مقابل مسجدی در آمریکا مورد ضرب و جرح و ضربات چاقو قرار داد.وزارت دادگستری آمریکا از زمان حملات یازده سپتامبر درباره بیش از هشتصد مورد خشونت ، خرابکاری و آتش سوزی عمدی بر ضد افرادی که مسلمان ، عرب یا از جنوب آسیا بودند ، تحقیق کرده است.
آپارتاید در واقع همچنان در جامعه آمریکا به ویژه در محیط کار حاکم است و در اغلب صنایع آمریکا ، سیاهپوستان در برابر سفید پوستان، قربانی رفتار تبعیض آمیز می شوند.
روابط نژادی در امریکا در وضعیت تنش قرار دارد و جرایم ناشی از کینه ورزی و دشمنی بسیار معمول است. آسوشیتدپرس بیست و هشتم اکتبر سال دو هزار و دوازده به نقل از نتیجه یک نظرسنجی جدید گزارش داد پنجاه و یک درصد امریکایی ها آشکارا دیدگاه های نژادپرستانه و ضد سیاهپوستی از خود ابراز می کنند که این آمار سه درصد بیش تر از سال دو هزار و هشت میلادی است.

پایگاه اینترنتی اِی بی سی دات گو دات کام abc.go.com نیز نوزدهم نوامبر سال دو هزار و دوازده از کشته شدن سه مغازه دارِ خاور میانه ای تبار به ضرب گلوله طی مدت چهار ماه در بروکلین ، نیویورک خبر داد و پلیس احتمال ارتباط این قتل ها را با انگیزه های نژادی بعید ندانست. چنین جرایمی از سال دو هزار و یازده میلادی ، مکررا در مناطق مختلف امریکا گزارش شده است.
حقوق شهروندان بومی امریکایی نیز به طور شایسته محترم شمرده نمی شود. در سال دو هزار و دوازده گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور نژادی گزارش داد بومیان امریکایی با تبعیض های نژادی از جمله عدم دسترسی به منابع قضایی مواجه هستند.

جیمز آنایا گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور افراد بومی نیز در این خصوص گفته است انجام بسیاری از فعالیت ها از جمله معدنکاری و اجرای بسیاری از طرح ها ، حقوق این بومیان را در استفاده از اراضی متعلق به آنان نقض می کند.

وی در ادامه به اجرای برخی طرح های تحقیقاتی اشاره می کند و می گوید نرخ فقر بومیان امریکایی تقریبا دو برابر میانگین ملی است و امید به زندگی آنها پنج و نیم سال کمتر از میانگین ملی است. سیزده درصد بومیان امریکایی مدرک دانشگاهی دارند که این کمتر از میانگین ملی بیست و هشت درصد است. زنان بومی نیز بیش از دو برابر دیگر زنان ، قربانی خشونت می شوند و یک سوم آنها در دوران زندگی خود مورد تجاوز قرار می گیرند.

از سوی دیگر حقوق مهاجران غیرقانونی نیز در امریکا نقض می شود و موارد مرگ و میر در بازداشتگاه های مهاجران اغلب زیاد است. کریستوفر هینز گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در گزارش خود می گوید چنین مرگ هایی در شرایط شبیه به زندان و در جایی صورت می گیرد که مهاجران غیرقانونی بدون هیچگونه ضرورت و امکانات مناسب نگه داشته می شوند و این در حالی است که به آنها حتی خدمات درمانی و پزشکی مناسبی نیز ارائه نمی شود.

کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل متحد و فعالان حقوق شهروندان هائیتی نیز از امریکا می خواهند اخراج و بازگرداندن شهروندان هائیتی را متوقف کند و می گویند اخراج این افراد به مثابه نقض حقوق بشر است و این افراد را در معرض خطری قرار می دهد که در واقع جان آنان را تهدید می کند.

بخش پنجم: حقوق زنان و کودکان

امریکا همچنان جزء یکی از معدود کشورهای جهان است که کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان یا کنوانسیون حقوق کودکان را تصویب نکرده است که این امر مشکلات قابل توجهی را در حمایت از حقوق زنان و کودکان در این کشور ایجاد می کند.

زنان در امریکا در زمینه های اشتغال و درآمد نیز با تبعیض مواجه هستند. بر اساس اطلاعات و آمار وزارت کار امریکا ، زنان حدود دو سوم همه کارگران را در امریکا تشکیل می دهند که در سال دو هزار و یازده حداقل دستمزد و شصت و یک درصد حداقل حقوق تمام وقت را دریافت کردند.

به عبارت دیگر میانگین درآمد زنان از مردان کمتر است و می توان گفت درآمد زنان هفتاد و هفت سنت در برابر یک دلار درآمد مردان است و حتی درآمد زنان افریقایی امریکایی شصت و دو سنت در برابر یک دلار درآمد مردان است.

در برخی ایالت های امریکا حتی زنان رنگین پوست کمتر از نیم از مردان رنگین پوست حقوق دریافت می کنند. مشکلات کاری زنان باردار یا مادرانی که به تازگی صاحب فرزند شدند نیز در امریکا بسیار جدی است. کارفرمایان اغلب قوانین مربوط به زنان باردار شاغل را نادیده می گیرند.

نرخ فقر در میان زنان در امریکا نیز به مراتب بالاتر از مردان است. مرکز ملی حقوق زنان (NWLC) اعلام کرد نرخ فقر برای زنان در سال دو هزار و یازده میلادی چهارده و شش دهم درصد و برای مردان ده و نه دهم درصد بوده است. حدود چهل درصد زنان سرپرست خانوار در این کشور در فقر به سر می برند.

گزارش دیگری نیز نشان می دهد نرخ فقر میان زنان بازنشسته پنجاه درصد بالاتر از مردان بازنشسته است. زنان در امریکا اغلب قربانی خشونت و حملات جنسی می شوند. به طور میانگین روزانه سه زن در امریکا در نتیجه خشونت های خانگی جان خود را از دست می دهند.

در سال دو هزار و ده ،آمار مربوط به بازداشت افراد به اتهام تجاوز در امریکا بیست و چهار درصد بوده است. بر اساس گزارش گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر به مجمع عمومی سازمان ملل در سال دو هزار و دوازده در زمینه خشونت علیه زنان در امریکا ، بیشتر کارکنان زندان ها در امریکا برای پیشگیری از وقوع حملات خشونت آمیز جنسی و واکنش به اقدامات زندانیان ، آموزش مناسب و کافی ندیده اند و موارد تجاوز در زندانها اغلب گزارش نمی شود.

زنان در ارتش امریکا نیز اغلب قربانی سوء استفاده های جنسی گسترده قرار می گیرند و حتی می توان گفت در ارتش این کشور فرهنگ تجاوز ، دیگر جا افتاده است. حدود هفتاد و نه درصد زنانی که در ارتش امریکا خدمت می کنند حملات جنسی را تجربه کرده اند. آسیب های روانی ناشی از حملات خشونت آمیز جنسی در ارتش اغلب منجر به بروز اختلالاتی نظیر اختلالات فشار روانی پس آسیبی (PTSD) یا افسردگی شدید می شود.

از جمله این موارد می توان به سوء استفاده جنسی و تجاوز لوئیز واکر از مربیان تمرینات نیروی هوایی به ده هنرجوی زن اشاره کرد که بزرگترین رسوایی جنسی در ارتش امریکا از دهه هزار و نهصد و نود تاکنون به شمار می رود. در سال دو هزار و یازده میلادی ، حدود سه هزار و دویست مورد تجاوز و حمله جنسی به طور رسمی گزارش شده اما پنتاگون تنها پانزده درصد همه موارد را تایید کرده است.

بررسی های جدید در ارتش امریکا فاش کرده است که یک پنجم زنانی که در ارتش این کشور خدمت می کنند ، مورد خشونت های جنسی قرار گرفته اند و بیشتر آنها گزارشی در این خصوص ارائه نکرده اند.
وضعیت بهداشتی زنان در میان گروه های اقلیت نژادی در آمریکا نگران کننده است. یک گزارش رسانه ای در ماه ژوئن دو هزار و دوازده حاکی است میزان آلودگی به ویروس اچ آی وی در میان زمان آفریقایی-آمریکایی در مناطق فقیر نشین واشنگتن دی سی در مقایسه با دو سال قبل از آن دو برابر شده است.

میزان آلودگی به ویروس اچ آی وی در میان زمان آفریقایی-آمریکایی در چنین مناطقی در سال دو هزار و دوازده، شش ممیز سه دهم درصد بود. مقامات آمریکایی اعلام کردند نود درصد از همه زنان در واشنگتن که به ویروس اچ آی وی آلوده شده اند ، سیاه پوست هستند. شصت و شش درصد از زنانی که هر ساله به ویروس اچ آی وی آلوده می شوند سیاه پوست هستند . این در حالی است که زنان آفریقایی-آمریکایی تنها چهارده درصد از جمعیت زنان آمریکا را تشکیل می دهند.

نرخ مرگ و میر در میان زنان سیاه پوست در آمریکا حدود پانزده برابر بیشتر از زنان سفید پوستی است که به ایدز مبتلا هستند.روزنامه شیکاگو تریبیون در گزارشی در روز سوم ماه اوت دو هزار و دوازده در پایگاه اینترنتی خود اعلام کرد زنان متعلق به اقلیت های قومی در آمریکا بیش از زنان سفید پوست ، حین یا پس از زایمان جان خود را از دست می دهند. از هرصد هزار زن سفید پوستی که زایمان می کنند بین هفت تا نه مادر به سبب مشکلات مرتبط با بارداری جان خود را از دست می دهند. این در حالی است که از هر صد هزار زن سیاه پوستی که زایمان می کنند سی و دو تا سی و پنج زن جان خود را از دست می دهند.

آمار مرگ و میر در میان زنان آسیایی و اسپانیایی مقیم آمریکا – که در آمریکا یا خارج از این کشور به دنیا آمده اند – به آمار مرگ و میر زنان سفید پوست نزدیک است ، یعنی از هر صد هزار زن آسیایی و اسپانیایی که در آمریکا زایمان می کنند حدود ده نفر به سبب مشکلات مربوط به بارداری جان خود را از دست می دهند. کودکان نیز در آمریکا از نظر امنیت شخصی و آزادی از حفاظت کافی برخوردار نیستند. بر اساس گزارشی که روزنامه دیلی تلگراف در روز شانزدهم ماه دسامبر دو هزار و دوازده بر روی پایگاه اینترنتی خود منتشر کرد، قتل کودکان بر اثر تیر اندازی ها در آمریکا بیست و پنج برابر بیشتر از مجموع بیست کشور صنعتی در سراسر جهان است.

مرکز ملی کودکان مفقود و استثمار شده حاکی است دست کم صد هزار کودک در سراسر آمریکا هر ساله قاچاق می شوند. سوء استفاده جنسی از کودکان نیز یکی از معضلات بهداشت عمومی در آمریکا محسوب می شود. بر اساس گزارشی که در روز پنجم ماه نوامبر دو هزار و دوازده بر روی پایگاه اینترنتی ww.preventchildabuse.org قرار گرفت، محققان اعلام کردند بیست درصد از زنان بزرگسال و پنج تا پانزده درصد از مردان در آمریکا در دوران کودکی یا نوجوانی سوء‌استفاده های جنسی را تجربه کرده اند. در سال دو هزار و ده ، شصت و سه هزار و پانصد و بیست و هفت کودک در آمریکا قربانی سوء استفاده جنسی شدند.

جری سانداسکی کمک مربی سابق تیم فوتبال پنسیلوانیا به سبب سوء ‌استفاده از ده کودک طی بیش از پانزده سال مجرم شناخته شد. در سال دو هزار و دوازده، اعلام شد چندین مقام مذهبی در آمریکا از کودکان سوء استفاده جنسی کرده اند. در ماه ژوئیه دو هزار و دوازده، ویلیام لین از مقامات کلیسای رومن کاتولیک به سبب اجازه دادن به یک کشیش – که از کودکان سو‌استفاده جنسی می کرد – به ادامه ارتباط با کودکان به شش سال زندان محکوم شد. در ماه سپتامبر یک اسقف کلیسای کاتولیک شهر کانزاس به سبب اطلاع ندادن به مقامات درباره تهیه تصاویر غیر اخلاقی از کودکان از سوی یک کشیش زیر نظر او ، مجرم شناخته شد.

این در حالی است که شمار کودکان بی خانمان در آمریکا به شدت در حال افزایش است و بسیاری از کودکان در فقر به سر می برند. گزارش منتشر شده از سوی وزارت آموزش آمریکا در بیست و هفتم ژوئن دو هزار و دوازده حاکی است برای نخستین بار در تاریخ، مدارس دولتی اعلام کردند بیش از یک میلیون دانش آموز در آمریکا بی خانمان هستند. در چهل و چهار ایالت آمریکا شمار دانش آموزان بی خانمان سال به سال در حال افزایش است تا جایی که پانزده ایالت از افزایش بیست درصدی چنین دانش آموزانی خبر داده اند. شمار کودکان بی خانمان که در مدارس دولتی نام نویسی کرده اند از سال ۲۰۰۶-۲۰۰۷ ، پنجاه و هفت درصد افزایش یافته است.

در ایالت میشیگان، شمار کودکان ثبت نام نشده در مدارس دولتی بین سال های دو هزار و هشت تا دو هزار و یازده ، سیصد و پانزده درصد افزایش یافته است. شمار کودکان بی خانمان در نیویورک در ماه سپتامبر دو هزار و دوازده به نوزده هزار نفر رسید. فرانچسکا لوسیانو – که چهارده سال دارد – گفت زندگی در سرپناه ها « همانند زندگی در جهنم است.» وزارت آموزش آمریکا در گزارشی اعلام کرد تنها پنجاه و دو درصد از دانش آموزان بی خانمانی که شناسایی شده اند ، از توانایی کافی در خواندن برخوردارند و تنها پنجاه و یک درصد از آنها امتحان ریاضی را با موفقیت پشت سر گذارده اند.

دانش آموزان بی خانمان همچنین بیش از دیگر دانش آموزان از مدارس اخراج می شوند و بسیار کمتر از دیگر دانش آموزان از دبیرستان ها فارغ التحصیل می شوند. یک گزارش نیز حاکی است ، بیست و دو درصد از کودکان و نوجوانان تا هفده ساله – شامل شانزده میلیون و چهارصد هزار کودک – در سال دو هزار و ده در فقر زندگی کردند. چهارده ایالت در آمریکا نیز شاهد افزایش نرخ فقر درمیان کودکان بین سال های دو هزار و ده و دو هزار و یازده بودند. نرخ فقر در میان کودکان در ایالت نوادا طی یک دهه گذشته سی و هشت درصد افزایش داشته است.
بخش ششم: نقض حقوق بشر دیگر کشورها توسط آمریکا
آمریکا از زمان پایان جنگ سرد تا کنون ، اغلب جنگ‌هایی را علیه دیگر کشورها آغاز کرده است. جنگ‌ها در افغانستان و عراق هر دو از سوی آمریکا آغاز شدند و هر دو جنگ تلفات غیرنظامی زیادی در بر داشتند. طبق مقاله منتشر شده در پایگاه اینترنتی « جنگ را متوقف کنید » stopwar.org.uk ، در تاریخ چهاردهم ژوئن سال دو هزار و دوازده، «جنگ علیه تروریسم» تحت فرماندهی آمریکا، از سال دو هزار و یک تا دو هزار و یازده سالانه بین چهارده هزار تا صد و ده هزار کشته بر جا گذاشته است.
این مقاله در ادامه به گزارش ماموریت کمک سازمان ملل در افغانستان (UNAMA) اشاره کرد و نوشت از سال دو هزار و هفت تا ماه ژوئیه سال دو هزار و یازده دست کم ده هزار و دویست و نود و دو غیر نظامی در افغانستان کشته شدند.

همچنین طبق این مقاله، شمار غیر نظامیان کشته شده در درگیری‌ها از سال دو هزار و سه تا ماه اوت دو هزار و یازده در عراق ، حدود صد و پانزده هزار کشته، اعلام شده است.سایت «جنگ را متوقف کنید» در ادامه این مقاله تصریح کرد علاوه بر اشغال دو کشور عراق و افغانستان، «جنگ علیه تروریسم» به تعدادی از کشورهای همسایه از جمله پاکستان، یمن و سومالی نیز کشیده شده و به تلفات تعداد زیادی از افراد غیر نظامی در این کشورها منجر شده است .

از سال دو هزار و چهار تا زمان نوشته شدن این مقاله، دست کم چهارصد و هشتاد و چهار غیر نظامی از جمله صد و شصت و هشت کودک در حملات در پاکستان کشته شدند.این مقاله به نقل از رسانه‌ها اعلام کرد حملات در یمن نیز به کشته شدن دست کم پنجاه و شش غیر نظامی منجر شدند. شبکه بی‌بی‌سی نیز در بیست و پنج ماه سپتامبر سال دو هزار و دوازده در گزارشی خبری در پایگاه اینترنتی خود به حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان اشاره کرد.

پایگاه اینترنتی «دیلی میل» نیز در همان تاریخ نوشت: «از هر پنجاه قربانی حملات مهلک هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در پاکستان، تنها یک نفر تروریست است و دیگر قربانیان غیر نظامیان بی‌گناه هستند.»سربازان آمریکایی در افغانستان همچنین بدون هیچ دلیلی غیر نظامیان افغان را می‌کشند. طبق گزارش‌ها، روبرت بِیلز سرباز آمریکایی در یازدهم ماه مارس سال دو هزار و دوازده حدود ساعت سه نیمه شب از پایگاه نظامی در استان قندهار در جنوب افغانستان خارج شد و هفده غیر نظامی از جمله نه کودک را کشت.

عملیات نظامی تحت فرماندهی آمریکا همچنین آسیب‌ها و فجایع بوم‌شناختی را در پی داشته است. طبق مقاله‌ای که در چهاردهم ماه اکتبر سال دو هزار و دوازده در نشریه «ایندیپندنت» منتشر شد، نقص‌ها و مشکلات مادرزادی در نوزادان عراقی افزایش یافته که احتمال آسیب‌های جنگ عامل این مشکلات بوده است. به گفته استیو کرتزمان رئیس موسسه بین المللی تغییرات نفت «Oil Change International»، جنگ عراق به تولید دست کم صد و چهل و یک میلیو

پلیس آمریکا گروهی از فعالان حقوق بشر را که به نشانه اعتراض به وضعیت زندانیان گوانتانامو دست به اعتراض زده بودند دستگیر کرد.

به گزارش مرکز مدافعان حقوق بشر به نقل از تودی زمان؛ پلیس آمریکا دیروز تعدادی از فعالان این کشور را که نسبت به وضعیت تعدادی از زندانیان گوانتانامو اعتراض داشتند دستگیر کرد. این زندانیان به نشانه اعتراض به بازداشت نامحدود خود دست به اعتصاب غذا زده‌اند.

به نشانه همبستگی با ۸۴ نفر که بیش از نیمی از آنها در خلیج گوانتانامو حضور دارند و دست به اعتصاب غذا زده‌اند ۱۲ فعال حقوق بشر در مقابل دادگاه فدرال در منهتن تظاهرات کردند.

فعالان دستگیر شده اسامی افرادی را در دست داشتند که پیش از این در این زندان جان خود را از دست داده بودند.این افراد با هشدار نسبت به جان‌باختن تعداد بیشتری از زندانیان از دولت آمریکا خواستند تا هرچه سریعتر این زندان را تعطیل کند.

یکی از برگزار کنندگان اصلی این تضاهرات اعتصاب غذای زندانیان را نتیجه سیاست غلط دولت در بازداشت نامحدود افراد دانست. وی تاکید کرد درصورتی که این سیاست تغییر نکند تعداد بیشتری از زندانیان جان خود را از دست خواهند داد و ملت آمریکا بیش از پیش شرمسار خواهد شد.

اعتصاب غذای زندانیان که از ۶ فوریه آغاز شد اکنون به مرحله‌ای بحرانی رسیده است. نیروهای امنیتی زندان در نهایت مجبور شدند که در ۱۳ آوریل به یکی از بخش‌های زندان حمله کرده و افرادی را که دست به اعتصاب غذا زده بودند به سلول انفرادی انتقال و پس از آن مورد معاینه پزشکی قرار دادند.

بیش از ۱۶۶ زندانی حاضر در گوانتانامو در حالی در این زندان مورد شکنجه قرار می‌گیرند که از سوی مقامات آمریکایی حکم آزادی آنها صادر شده است.



جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:51 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

 


 عشق واقعی و راست راستکی

عشق باید راست راستکی باشه نه الکی

اگه بگن بین عشق و ۱ میلیون تومن پول، یکی رو انتخاب کن… با پولت لباس می‌خری یا می‌ذاریش تو بانک؟

 

 



جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:48 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

راز حل معضل چاقی

برای رفع معضل چاقی، نیازی به کم خوردن نیست. کافیست کنار شام و نهار، قدری همغصه دیگران را بخوریم.

 



جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:47 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

اندر فلسفه عشق و عاشقی

بعضیا معتقدن فلسفه عشق و عاشقی مثل فلسفه گل خرزهره می‌مونه! از لحاظ بزرگی و غیرقابل پنهون بودن! حالا هِی بیا درباره لطافت عشق، پیامک شاعرانه و لطیف بفرست.

 



جمعه 6 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 19:35 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

  بزرگترين  جامع ترين   كاملترين    مجموعه CD  و نرم افزار تخصصي.مهندسي.پزشكي.ارايشي.سرگرمي

 

  در استان البرز كرج  گوهردشت                                     026-34442495         026-34453117



پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 14:3 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

کار"پلیس فتا" چیست؟  
 

پلیس فضای تولید و تبادل اطّلاعات کشور با نام اختصاری فتا در سال 1389 تشکیل شد.

توسعه روزافزون زیرساخت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشور و افزایش کاربران و استفاده‌کنندگان از اینترنت و سایر فناوری‌های اطلاعاتی، ارتباطی و مخابراتی نظیر خطوط تلفن‌های ثابت و همراه، شبکه‌های دیتای کشوری و محلی، ارتباطات ماهواره‌ای از جمله دلایلی است که لزوم ایجاد و توسعه سازوکاری برای برقراری امنیت در فضای تولید و تبادل اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را توجیه می‌کند.

 

قانون جرایم رایانه‌ای در ایران

همچنین توسعه‌ خدمات الکترونیک در کشور نظیر دولت الکترونیک، بانکداری الکترونیک، تجارت الکترونیک، آموزش الکترونیک و سایر خدمات از این دست نیز لزوم ایجاد پلیسی تخصصی در مجموعه نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران را برای تأمین امنیت و مقابله با جرایمی که در این فضا به وقوع می‌پیوندند را آشکار می‌کند.

از سوی دیگر، رشد قارچ‌گونه‌ جرایم در حوزه‌ فضای تولید و تبادل اطّلاعات کشور (فتا) مثل کلاهبرداری‌های اینترنتی، جعل داده‌ها و عناوین، سرقت اطّلاعات، تجاوز به حریم خصوصی اشخاص و گروه‌ها، هک و نفوذ به سامانه‌های رایانه‌ای و اینترنتی، هرزه‌نگاری و جرایم اخلاقی و برخی جرایم سازمان‌یافته اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایجاب می‌کند که پلیس تخصّصی که توان پی‌جویی و رسیدگی به جرایم سطح بالای فناورانه داشته باشد، به وجود آید.

از سوی دیگر با توجه به تصویب قانون جرایم رایانه‌ای در مجلس شورای اسلامی و لزوم تعیین ضابط قضایی برای این قانون و نیز مصوبات کمیسیون افتای دولت جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تشکیل پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات، این پلیس در بهمن‌ماه سال 1389 به دستور سردار فرماندهی محترم نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران، تشکیل گردید.



 

اعتراف نماينده جمهوريخواه كنگره آمريكا
انفجارهاي بوستون كار اف بي آي است


نماينده حزب جمهوري خواه در كنگره آمريكا اعتراف كرد كه اف بي آي طراح بمب گذاري هاي شهر بوستون بوده است.
به گزارش هافينگتون پست خانم استلاترمبلي در مطلبي كه در صفحه فيس بوك خود منتشر كرده رسماً اف بي آي پليس فدرال آمريكا را متهم كرد كه طراح اصلي بمب گذاري هاي هفته گذشته بوستون بوده است كه 3 كشته و 176زخمي به جاي گذاشت. نماينده نيوهمشاير در كنگره همچنين در يك مصاحبه با سايت خبري فاسترزديلي دموكرات مجدداً تأكيد كرد كه شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد دولت آمريكا در پشت اين بمب گذاري ها بوده است.
خانم ترمبلي همچنين اين سؤال را مطرح كرد كه چرا پس از اين بمب گذاري پليس فدرال آمريكا خانه يك دانشجوي تبعه عربستان سعودي را جست و جو مي كند و بلافاصله پس از ديدار «جان كري» وزير خارجه آمريكا و سفير عربستان، تحقيقات درباره اين دانشجو متوقف مي شود.
وي همچنين خطاب به رسانه هاي آمريكا گفت: چرا گزارشگران و رسانه ها وظايف خود را انجام نمي دهند، آيا آنقدر نابينا هستيد كه نمي خواهيد حتي از دولت خود سؤال كنيد.
مقامات دولتي و جمهوري خواهان ايالت نيو همشاير پس از انتشار اين نوع اخبار در فيس بوك توسط خانم ترمبلي به شدت اين اظهارات را محكوم كرده و خواستار عذرخواهي وي شدند.اف بي آي پس از جنجال رسانه اي بسيار دو برادر تبعه چچن را به عنوان مظنون معرفي كرد كه يكي از آنها توسط پليس كشته و ديگري كه به شدت زخمي شد هنوز در بيمارستان بستري است.
رئيس كميته امنيت داخلي مجلس نمايندگان آمريكا نيز در گفت و گو با سي ان ان اعلام كرد: بعيد است عاملان بمب گذاري بوستون تنها بوده باشند چرا كه برنامه ريزي و ساخت اين بمب ها و انفجار آنها نيازمند اين بوده است كه اين دو برادر در داخل يا خارج آمريكا آموزش ديده باشند.هفته گذشته پس از انفجارهاي بوستون رئيس جمهور چچن نيز اعلام كرد مظنونين اين حادثه در آمريكا تربيت شده اند و نبايد آنها را به مبارزين چچني نسبت داد.انتشار گزارشي از سوي رسانه هاي آمريكايي از هك شدن حساب هاي كاربري شبكه «سي بي اس» و انتشار تصاوير جديدي از حادثه بوستون اظهارات اين نماينده كنگره آمريكا را مبني بر دست داشتن دولت آمريكا در اين انفجارها تائيد مي كند.براساس اين گزارش يك گروه از فعالان اينترنتي با هك كردن حساب هاي كاربري شبكه «سي بي اس» اقدام به انتشار عكس هايي از انفجارهاي بوستون كرده است كه اف بي آي علاقه اي به انتشار آنها نداشته است.
در اين تصاوير دو مرد با كوله پشتي در صحنه حضور دارند كه نشانه هاي مخصوص نيروهاي امنيتي آمريكا را دارا هستند.اين فعالان اينترنتي نتيجه گرفته اند كه علائمي كه باعث تبديل شدن برادران سارنايف به مظنونان اصلي اين حادثه شد در اين دو فرد نيز وجود دارد. ولي آنها هرگز از سوي اف بي آي تحت تعقيب قرار نگرفتند. كشته شدن يكي از دو مظنون و شليك 40 گلوله به برادر كوچكتر نيز گوياي آن است كه پليس فدرال آمريكا قصد داشته است با كشتن اين دو نفر از افشاي پشت صحنه انفجارهاي بوستون جلوگيري كند.اين در حالي است كه مادر مظنونان انفجارهاي بوستون كه چچني تبار هست نيز گفت: پسر بزرگش به مدت دست كم سه سال زير نظر پليس فدرال آمريكا (اف بي آي) بوده است.
زبيده سارنايف به راشاتودي گفت: اف بي آي مي دانست كه پسرم چه كار مي كند و حتي مي دانست كه او به كدام شبكه ها در اينترنت سر مي زند.
اين مادر افزود: من به عنوان مادر چيزي جز اين نمي توانم بگويم كه صددرصد اطمينان دارم اين اتهام ساختگي است.
انزور سارنايف پدر مظنونان نيز پيش تر به شبكه يك روسيه گفته بود: «فكر نمي كنم كه پسران من اقدامي تروريستي را طراحي و اجرا كرده باشند زيرا آنها مي دانستند كه دستگاه هاي امنيتي آمريكا آنها را زير نظر دارند». وي افزود، آنها (نيروهاي امنيتي) به فرزندم گفتند ما مي دانيم چه مي خوري و در اينترنت چه مي خواني. ما تو را تحت نظر داريم.



 

"دیشب ماهواره همسایه داشت فلان برنامه رو نشون میداد..."؛ خود شما چندبار این جمله را به زبان آورده اید یا از زبان دوست و همکار شنیده اید و بعد هم کلی با تمسخر خندیده اید؟
چند سالی است که این شوخی بی مزه بین همه ما جریان دارد. مثل یک رازِ مگو که از قضا همه دنیا از آن خبر دارند و تبدیل به یک شوخی تلخ شده است. گمان می کنم دیگر همه باید بپذیریم که تعارف بس است.
"ماهواره" پدیده ای است که به جای مواجهه درست با آن، سال هاست صورت مساله اش پاک می شود. به گواه آمارهای رسمی و غیررسمی درصد بالایی از ایرانیان ماهواره دارند و برنامه های آن را می بینند. برخوردهای مختلف غلاظ و شداد و ممنوعیت های بی نتیجه هم نه تنها تاکنون هیچ تاثیری نداشته بلکه موجب گسترش و ترویج آن هم شده است. این کار متناوباً رسیورها و دیش های مدل بالاتر را به بازار سرازیر می کند. همان آمارها طبیعتاً نشان خواهد داد که صددرصد آنها که ماهواره شان جمع می شود، به فاصله یکی دو روز، به راحتی دوباره صاحب ورژن پیشرفته تر این تجهیزات می شوند. این ها قابل انکار نیست.

دیگر همه می دانند که برای مقابله با ماهواره نه پارازیت انداختن کارگر می افتد و نه برخوردهای تندِ پلیسی، تنها چاره اصولی این ماجرا، ارتقاء کیفیت و رقابت است و بس.
آنها که صورت مساله را پاک کرده اند از این غافلند که خدمتی بزرگ تر از این نمی توان به شبکه های ماهواره ای کرد. ظاهراً همه فراموش کرده ایم که ده ها نهاد، در این باره مسوولند که شاید تنها وظیفه یکی دوتایشان(از جمله پلیس و دوستان پارازیت انداز)، مقابله سلبی و توام با شدت عمل است و بقیه تماماً موظف به اقدامات اثباتی اند. بعضی هایشان باید فرهنگ سازی کنند، بعضی باید قوانین مفید و کاربردی تصویب کنند، بعضی باید بودجه کافی به تولید و برنامه ریزی تخصیص دهند، بعضی هایشان باید برنامه جذاب تولید کنند، بعضی ها باید فقط فکر کنند و.... اما ظاهراً همه، وظایفشان را فراموش کرده اند، دستجمعی خودشان را به بی خبری زده اند و دارند فقط خودشان را گول می زنند.

علاوه بر اینها ممنوعیت هایی که در عرصه رسانه برای حرف زدن دراین باره پدید آمده است هم، امکان تحلیل، آسیب شناسی و آگاه سازی را از کارشناسان می گیرد و مخاطب را دودستی تقدیم رقیب می کند.
این وسط مثل همیشه تنها به بخش سلبی و مقابله خشن توجه جدی نشان داده می شود. آدم یاد حکایت آن سه بنده خدا می افتد که قرار بود زمین را حفر کنند، لوله ای نصب کنند و بعد چاله را پر کنند و اگر لوله گذار غایب باشد، باز هم دونفر دیگر بدون لوله گذاری، زمین را می کَنَند و بعد هم پر می کنند!
از اینها گذشته هیچکس هنوز به سوالات کلیدی افکار عمومی پاسخ نداده که اگر مطابق قانون ممنوعیتی وجود دارد، پس این همه – میلیون ها دستگاه -  تجهیزات پیشرفته ماهواره ای از کجا می آید؟ توسط چه کسانی وارد می شود؟ و چرا سرِ مرزها جلوی این تجهیزات گرفته نمی شود؟

در میانه این همه سیاست های غلط، سوء مدیریت، کم کاری و خواب غفلت، میلیون ها نفر دارند "حریم سلطان" می بینند، با "شعر یادت نره" و "چراکه نه" همراه می شوند، "بفرمایید شام" تماشا می کنند، برای آکادمی موسیقی از تلفن های مختلف رای می فرستند، بحث های داغ خانوادگی شان درباره آینده رابطه مثلث یشیم، چنار، توپراک و سرگذشت یوسف و حوّا و لامیا و ایزل است و حول محورِ تحلیل دشمنی خرّم با ماهی دوران و والده سلطان یا خوشمزگی های سنبل خان و سرنوشت ابراهیم پاشا و نگار کالفا دور می زند. هنوز بحث اول شدن ارمیا و حذف شدن امیرحسین، داغ است. برای خیلی ها اخبار یعنی "60 دقیقه" و خیلی ها اخبار فرهنگی شان را از "شباهنگ" کسب می کنند و تحلیل هایشان را از "افق". داروهای لاغری، موسسات کاشت مو، افزایش قد و کِرِم های رنگ و وارنگ دکترمظاهری و ... برای خودشان جای محکمی توی خانواده ها باز کرده اند. حالا دیگر نه تنها برنامه دکتر هلاکویی پربیننده است بلکه سی دی های او دست به دست می چرخد.

در خیلی از میهمانی ها سرِشام، بحث مِین کورس و استارتر  و این شوخی که از یک تا ده به میزبان چند می دهند متداول است، "تیرامیسو" حالا مثل شیرینی دانمارکی و "زبون" توی همه قنادی ها هست، توی دشت و صحرا خیلی ها دارند می گویند؛ "اینجا فلانجاست مام فلانی ایم، آی لاو یو پی ام سی"، یا توی آسانسور و کلاس درس و بیمارستان و دستشویی دارند برای سالی تاک، ویدیو می گیرند. بچه ها را به سختی می شود از پای شبکه "پرشین تون" بلند کرد. همین کودکان یا نقاشی می کشند یا با اسلحه اسباب بازی عکس می گیرند و می فرستند برای دکتر کپی.
 
یکی از دوستان که اخیراً سفری به ترکیه داشت نقل می کند کودک چهارساله اش در جزیره بیوک آدا از مادر پرسیده که؛ مامان اینجا خونه "لامیا" نیست؟!  خدا می داند ترکیه با همین سریال ها به قاعده چندهزارمیلیارد برای تاریخ و فرهنگ و گردشگری اش تبلیغ موثر کرده و ما هم در خلاء خوراک فرهنگی خودمان، هرچه را سریال های ترکی – راست و دروغ – به خوردمان دادند، پذیرفته ایم. وقتی تلویزیون خودمان علاقه ای به شناساندن شاه عباس و نادرشاه و کوروش و کریم خان زند ندارد، سلطان سلیمان عثمانی با کلی ضعف و تحریف، می شود مرد اول شب های زنان و مردان و کودکان و نوجوانان ما. چرا نشود؟ واقعاً چرا که نه؟!
وقتی بخشی از تاریخ این سرزمین از کتاب های درسی حذف می شود و  انگار کوروش و داریوش و خشایار  و نادر هرگز وجود خارجی نداشته اند، چرا نباید توقع داشته باشیم کودک و نوجوان ایرانی تاریخ عثمانی و سلطان سلیمان و شاهزاده مصطفی را بهتر از تاریخ پرافتخار ایران بشناسد؟ جداً جای شرمندگی است.

وقتی برنامه های کودک تلویزیون ما از هر خلاقیت وجذابیتی خالی می شود، چرا یکی دو شبکه خارجی نیایند و این فضای خالی را با انواع و اقسام  کارتون ها پُرنکنند؟ کارتون هایی که بعضاً تصاویر خشن و یا غیرمتعارفشان، مناسب این رده های سنی نیست. وقتی تلویزیون ما دوست دارد هم فیلم های سینمایی امریکایی پخش کند و هم سروتهش را بزند و حتی برایش داستان جدید بنویسد، چرا کلی شبکه مثل قارچ نرویند و صبح تا شب فیلم پخش نکنند؟
 ترا به خدا از خط قرمزها و محدودیت های ناگزیر حرف نزنیم که این خط قرمزها از فرط سلیقه ای شدن و نامشخص بودن و تنگ و تار بودن امان همه را بریده اند.

گاهی هم برنامه ریزان ما از کارها و ایده های آنطرفی ها الگو می گیرند؛ وقتی بعضی تلویزیون های آنها صبح تا شب سریال ها و فیلم های سال های گذشته تلویزیون و سینمای خود ما را پخش می کنند، تازه حواس تلویزیون خودمان جمع می شود که می توان شبکه نمایش و آی فیلم و تماشا را با نمایش تکراری همین فیلم ها و سریال ها پر کرد. یا وقتی می بینند که مردم به فلان شبکه که فقط مستند پخش می کند اقبال نشان می دهند، یک شبکه مستند تاسیس می کنند و همینگونه است ماجرای تاسیس شبکه پویا که مشابه یکی دو شبکه ماهواره ای فقط کارتون پخش کند. ناگفته پیداست که موفقیت چنین اقدامات واکنشی و تقلیدی و توفیق شان درجذب مخاطبانی که به آن یکی شبکه عادت کرده اند، چقدر دشوار است و نیاز به محتوای فوق العاده دارد.

قرار شد تعارف نداشته باشیم؛ قضیه ماهواره گسترده تر و جدی تر از این حرفهاست. عامی و نخبه هم نداریم، روشنفکر و امّل هم نداریم، پیر و جوان وکودک هم نداریم. ماه و خورشید همین آینه می گردانند.
با یک نگاه، حریم سلطان و عمرگل لاله و عشق و جزا و ... را باید به عنوان یک فرصت نگاه کرد. فرصتی برای بیدار شدن مدیران تلویزیون و ترغیب آنها برای آنکه تکانی به خود بدهند و از بی اعتنایی به نیازها و خواست های مردم دست بردارند. این برنامه ها ثابت می کنند چقدر کم کاری و سوء مدیریت در تلویزیون و البته سینمای ما بیداد می کند، که چقدر پول کلان و ارزشمند بیت المال دارد به دلیل نابلدی و بی کفایتی در حوزه فرهنگ هرز می رود، که چقدر بی خیالی و سهل انگاری در مدیریت فرهنگی ما وجود دارد. اینها ثابت می کنند که ما چقدر نسبت به ظرفیت های داستانی، تاریخی، فرهنگی، اسطوره ای و گردشگری مان بی توجهیم. در تلویزیون ما بحران خلاقیت وجود دارد؛ خلاقیت در مدیریت و خلاقیت در برنامه سازی. این برنامه ها ثابت می کند چقدر خلاقیت در مدیریت و برنامه ریزی و برنامه سازی در تلویزیون ما عنصری کمیاب و حتی نایاب است.

متاسفانه باید اعتراف کرد در حال حاضر رقابت تنگاتنگی میان سه چهار شبکه تلویزیونی فارسی زبان برون مرزی برای جذب مخاطب ایرانی داخل کشور درجریان است و صداوسیمای ما بیشتر در نقش یک ناظر بی آزار، بی هدف و ناامید در این بازی نقش آفرینی می کند که نیازی هم به شرکت در رقابت نمی بیند.
شبکه ای با تنها شش هفت ساعت برنامه در روز - که کمتر از نیمی از آن تولیدی است-  با سه چهاربار تکرار در شبانه روز، صدا و سیمای ما با این عرض و طول را مستاصل کرده است؛ چرا واقعاً؟ آن یکی شبکه با چهارتا سریال ترکی زیر متوسط توانسته آنچنان مخاطب انبوهی را جذب کند که شگفت آور است. واقعاً چطور؟

این وسط تلویزیون ما دارد چکار می کند؟ نگویید آنها دارند پول بی حساب خرج می کنند – که می کنند – که این دلیل ابداً قابل قبول نیست. سازمان صدا و سیمای ما با بودجه و درآمد هنگفت، ده ها شبکه، صدها ساعت برنامه در روز، هزاران نفر پرسنل و امکانات نرم افزاری و سخت افزاری بسیار وسیع، اصلا قابل مقایسه با هزینه و امکانات هیچکدام از آنها نیست. واقعاً نیست. و نگویید که جذابیت های آنها "خط قرمزی" است و دست شبکه های داخلی از این بابت بسته. این هم اصلاً پذیرفتنی نیست. هروقت تلویزیون خودمان درست عمل کرده و برنامه جذابی نزدیک به سلیقه عمومی و خواست مخاطبان تهیه و درست عرضه شده، اقبال مخاطبان را نیز به همراه داشته است. سریال های خوب گذشته مثل هزاردستان، امام علی، مدار صفردرجه، صاحبدلان و میوه ممنوعه یا همین مختارنامه و شوق پرواز و خیلی قبل تر سربداران، سلطان و شبان، گرگ ها، ابن سینا، روزی روزگاری و ... هرکدام توانسته اند در زمان خود مخاطبان انبوه را به خود جلب کنند. حتی سریال هایی مثل "زمانه" یا  قبل تر"ستایش" و قبل ترش "نرگس" با وجود تمام انتقاداتی که به آنها وارد است  توانستند نظر جمعی از بینندگان تلویزیون را معطوف به خود کنند. یا مثلاً همین سریال "پایتخت" با وجود برخی کاستی هایی که دارد با خلق شخصیت های جذاب، موقعیت های کمیک و روابط صمیمانه و باورپذیر ایرانی، توانسته به کیفیت استاندارد برسد، رضایت بسیاری از مخاطبان را جلب کند و به شبکه های آن طرفی ترجیح داده شود. یا وقتی کلاه قرمزی شروع می شود همه قید ماهواره را می زنند تا شیرینکاری های فامیل دور و پسرعمه زا و پسرخاله را ببینند. و مثلاً "نود" که رسماً تلاش شبکه های آن طرفی را برای ساخت برنامه ای مشابه ناکام گذاشت و رادیو هفت که یک اتفاق خیلی خوب و دلنشین در تلویزیون این روزهاست.

واقعاً کجایند سریال هایی که خیابان ها را خلوت می کردند؟ کجاست یک مسابقه تلویزیونی اریژینال جذاب مثل مسابقه هفته، که اصطلاحاتش بعد از نزدیک به دو دهه هنوز ورد زبان هاست؟ کجاست برنامه ای که  دوروزه فراموش نشود و دریادها بماند؟ جای موسیقیدانان و خواننده های پرطرفدار این مملکت در تلویزیون کجاست؟ یکی در این مملکت پیدا نمی شود که یک تَلِنت شو جذاب بسازد؟ آدم های خلّاق تلویزیون ما کجا هستند؟

اما بداقبالی را ببینید که همین تلویزیون خودمان با کمال بی ذوقی و بی سیاستی، یا از برخی برنامه های ماهواره ای و ایده های آنها گرته برداری می کند – که طبعاً برابر اصل هم نیست – و یا با همان برنامه ها شوخی می کند و قصد دارد با استفاده از علاقه مندی های مخاطبان و با تکیه بر پیش زمینه ذهنی آنها با تمسخر برنامه های اصلی ایجاد جذابیت کند. جای تاسف است که همین شوخی ها دقیقاً کارکرد ضد خود را پیدا می کنند و به تبلیغ مستقیم و مفت و مجانی برای برنامه های مورد اشاره بدل می شوند. آنها که برنامه های اصلی را ندیده باشند به تماشای نسخه اصل ترغیب می شوند.
ضمناً با این برنامه، تلویزیون رسماً پذیرفته  که اکثریت مردم ایران بطور گسترده ماهواره تماشا می کنند. یکی نیست بپرسد، اگر مردم ماهواره تماشا نکنند اصلاً این برنامه شما برای کسی دیدنی است؟ درآن صورت اصلاً شوخی های شما را کسی می فهمد؟ واقعاً چرا باید این همه هزینه شود تا این دوستان برنامه ساز بی ذوق بنشینند بارها و بارها برنامه های ماهواره را ببینند تا بتوانند با جزییات کامل از آنها تقلید کنند و به خورد خلق الله بدهند؟ جداً فکر می کنند مردم با دیدن این برنامه های جلف، از ماهواره متنفر می شوند؟ یااینکه به سرعت برای خلاصی از شرِّ همین برنامه های لوس و بی مایه، کانال را عوض می کنند و به نسخه اصل پناه می برند؟

اتفاقاً مخاطبان تلویزیون ایران بیش از میزانی که ما تصور می کنیم قانع هستند. اما توقع آنها و اعتمادشان، یک "حداقل" دارد که متاسفانه تلویزیون ما مدت هاست از رسیدن به آن کف و حداقل، ناتوان است. قضیه اصلی، بودجه نیست، کم کاری و سوء مدیریت است و کارهایی که به کاردان سپرده نمی شود، مشکل در سختگیری ها و خط قرمزهای تنگ و بی مورد است، درخانه نشین کردن چهره ها و مجریان و بازیگران مورد علاقه مردم و فراری دادن مدیران، برنامه سازان، فیلمنامه نویسان و کارگردانان کاربلد است، در فاصله گرفتن از نیازها و خواست های مردم و نشناختن علائق آنهاست، در فهم نادرست از مفهوم جذابیت، درغفلت از کارکرد رسانه تلویزیون و نشناختن اهمیت و وسعت نفوذ آن و در یک کلام، احترام نگذاشتن به مخاطب است وگرنه، نه بودجه تلویزیون ما کم است و نه سوژه برای تولید برنامه های قابل توجه مردم کمیاب. آنچه کم است مدیریت و ذکاوت و تخصص است و بس. تلویزیونی که "یه حبه قند" در آن سانسور می شود تکلیفش روشن است. قبول کنید که اعتماد کردن به چنین تلویزیونی کار بسیار دشواری است.

با این حساب دو راه بیشتر نداریم؛ یا باید بپذیریم که مخاطبان ما کج سلیقه اند و برنامه های آن ور آبی را به برنامه های جذاب شبکه های داخلی ترجیح می دهند و یا بپذیریم که برنامه هایمان یارای رقابت با برنامه های آنها را ندارند که شوربختانه درهر دو حالت قافیه را باخته ایم و متاسفانه میدان را کاملاً واگذار کرده ایم.
اگر خوراک فکری و فرهنگی برنامه های ماهواره ای را نامناسب می دانیم – که در بسیاری موارد اینگونه است – و اگر فکر می کنیم در فرهنگ و جامعه خودمان به اندازه کافی سوژه سالم و جذاب برای برنامه سازی وجود دارد که بتواند مخاطب ایرانی را راضی و از تماشای برنامه های آنطرفی ها بی نیاز کند و اگر معتقدیم برنامه سازان توانا و خلّاقی داریم که حریف آنها می شوند، پس باید دست بجنبانیم. همین حالا هم خیلی دیر است.

 



 تمام تروريست هايي كه به اسم مسلمان معرفي مي شوند وهابي هستند ولي رسانه هاي غربي از روي عمد به خاستگاه فكري و عقايد وهابيت كه دست ساخته انگليسي هاست اشاره نمي كنند.



یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:31 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا


در آمريكا سالانه حدود 4700 نوجوان در پي مصرف نوشيدني هاي الكلي جان خود را از دست مي دهند.
طبق تحقيقات يك سازمان خدمات بهداشتي، بيش از يك چهارم جمعيت زير 21 سال در آمريكا به رغم نرسيدن به سن قانوني، نوشيدني هاي الكلي مصرف مي كنند. اين سازمان در ادامه تصريح كرد: مصرف نوشيدني هاي الكلي سالانه به مرگ و مير حدود 4700 نوجوان 15 تا 20 ساله منجر مي شود. در 32 درصد موارد مرگ و مير ناشي از مصرف نوشيدني هاي الكلي در ميان نوجوانان، سوانح رانندگي و در 68درصد ديگر مواردي همچون قتل (30درصد)، خودكشي (14درصد) و مسموميت ناشي از مصرف الكل (9درصد)، عامل مرگ و مير محسوب مي شوند. به گزارش پايگاه اينترنتي «مديكال نيوز تودي»، وجود نوشيدني هاي الكلي در خانه و مصرف نوشيدني هاي الكلي در ميهماني ها از جمله عوامل خطرآفرين در ترغيب نوجوانان به مصرف نوشيدني هاي الكلي است. طبق تحقيقات پيشين كه در نشريه «سلامت بزرگسالان» منتشر شد، مداخله خانواده ها و گفت وگو با كودكان و نوجوانان در جلوگيري از مصرف نوشيدني هاي الكلي در سنين پايين، بسيار موثر است.

 

 



یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 12:3 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا


رئيس جمهور جمهوري چچن با صدور بيانيه اي اعلام كرد، عاملان انفجار بوستون تربيت شده آمريكا هستند و ريشه هاي اين حادثه شيطاني را بايد در خود آمريكا جست وجو كرد.
به گزارش روزنامه ديلي ميل، رئيس جمهور اين جمهوري خودمختار «ايالات متحده» را مقصر اصلي در اين حادثه عنوان كرد و به خاطر كشتن مظنون 26 ساله از اين كشور انتقاد كرد.
رمضان قديرف گفت هرگونه تلاش آمريكا براي ارتباط دادن ميان شبه نظاميان چچن و برادران سارنايف «بي فايده» است. وي در بيانيه رسمي كه به زبان روسي منتشر كرده همچنين اعلام كرد: «اين دو برادر سال ها در آمريكا زندگي كرده و تمايلات و رفتارها و عقايد آنها در اين كشور شكل گرفته است. بنابراين لازم است ريشه هاي اين عمليات تروريستي شيطاني را در خود آمريكا پيدا كرد.»
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) وي در ادامه افزود: تمامي جهان بايد براي مبارزه با اقدامات تروريستي تلاش كنند و ما اين مسئله را بهتر از هركس ديگري مي دانيم. اميدواريم كه تمامي قربانيان اين حادثه به زودي بهبود يابند؛ ما با آمريكايي ها در اين حادثه همدردي مي كنيم.
اين اظهارات پس از اعلام خبر دستگيري دومين مظنون حملات تروريستي بوستون يعني «جوهر سارنايف» 19 ساله گفته شده اهل چچن است بيان مي شود.
پس از چهار روز تعقيب و گريز و بسيج تمام آژانس هاي اطلاعاتي آمريكا، پليس اين كشور جمعه شب اعلام كرد ساعاتي پس از به قتل رساندن «تيمورلنگ سارنايف» مظنون 26 ساله چچني موفق به دستگيري «جوهر سارنايف» برادر 19 ساله وي شده است.
انتشار اين خبر براي آمريكايي ها به خصوص ساكنان شهر بوستون كه حدود يك هفته در بسته ترين و سنگينترين فضاي امنيتي زندگي كرده بودند، موجي از شادي به همراه داشت.
آنطور كه رسانه هاي آمريكايي نوشته اند، عمليات تعقيب و گريز براي دستگيري برادر كوچكتر پس از گزارش هاي مردمي به نتيجه رسيد در غير اين صورت چه بسا پليس به اين زودي ها موفق به دستگيري وي نمي شد. به گفته پليس آمريكا «جوهر» در حياط يك خانه و داخل يك قايق در حالي كه به شدت مجروح شده بود دستگير شد. پليس براي دستگيري وي از نارنجك استفاده كرد. سرتاسر آمريكا، لندن، پاريس و حتي توكيو پس از انفجارهاي تروريستي روز دوشنبه بوستون كه سه كشته و 176 مجروح برجاي گذاشت در حال آماده باش قرار داشت. اوضاع در شهر بوستون به جايي رسيد كه هيچ فردي نه اجازه ورود و نه اجازه خروج از شهر را نداشت و مردم مجبور به ماندن در خانه هايشان بودند.
پدر برادران سارنايف در مصاحبه اي از منزل خود در روسيه بر بي گناهي فرزندانش تاكيد كرده و گفت كه باور نمي كند پسرانش عامل بمب گذاري باشند وي تاكيد كرد: آنها نمي توانند هيچ گاه چنين اقدامي انجام دهند هرگز، هرگز، هرگز،
مادر اين مظنونان هم تاكيد دارد كه پسرانش 100 درصد بي گناه هستند و تمام اين جريانات ساخته «آف.بي.آي» است. تيمور لنگ 26 ساله از سوي پليس فدرال آمريكا تحت نظر بوده است. اگر مسئله اي بود پسرانم به من مي گفتند، آنها بي گناه هستند.»
سارنايف پدر گفت كه اگر فرزند دومش نيز بميرد، يقين حاصل مي كند كه تمامي اين جريانات ساختگي است و بايد پليس را سرزنش كرد.
وي مي گويد كه پس از انفجارهاي ماراتن بوستون با فرزندانش تلفني صحبت كرده و آنها گفته اند كه همه چيز خوب است.
طبق گزارش هاي منتشر شده «جوهر» برادر كوچكتر متولد قرقيزستان است و گواهينامه، رانندگي ماساچوست را دارد. برادر وي نيز متولد روسيه است. خانواده «سارنايف» سال 2002 وارد آمريكا شده و اين دو برادر در سال 2007 تابعيت دائمي آمريكا را گرفتند. هنوز انگيزه واقعي اين دو مظنون از انجام عمليات تروريستي مشخص نشده است.
واكنش اوباما
باراك اوباما، رئيس جمهور آمريكا جمعه شب از تلاش هاي نيروهاي امنيتي براي دستگيري مظنون تشكر كرد و گفت: تحقيقات همچنان در اين زمينه ادامه خواهد داشت.باراك اوباما در سخنانش تاكيد كرد كه آمريكا كشوري با تنوع نژادي زياد است و گفت: نبايد با عجله درباره مليت هاي مختلف تصميم گيري كرد.

 



 با توجه به اینکه اخیرا اصطلاح نظم نوین جهانی بر سر زبان بیشتر سیاست‌مداران بزرگ دنیا افتاده و بر آن به طور ضمنی تأکید کر‌ده‌اند، آشنایی با مفهوم این اصطلاح برای همگان ضروری است. اگرچه برخی برای بی‌اهمیت جلوه دادن نظم نوین آن را تئوری توطئه می‌خوانند اما لازم است بدانید که این اصطلاح به دست سیاست‌مداران و اساتید فن ابداع شد و از آن برای اشاره به نیاز به یک نظام جهانی بر پایه ایده‌آل‌های سیاسی و اجتماعی غربی استفاده شده است. به همین دلیل نباید به راحتی از کنار آن گذشت. ایدئولوژی نظم نوین جهانی پیش از تئوری توطئه پا به عرصه گذاشت و چنین تئوری‌های به دلیل عدم شفافیت در درون دولت‌ و اعمال مشکوک افراد قدرتمند که از آن اصطلاح استفاده کرده‌اند توسعه یافته است.




اصطلاح نظم نوین جهانی و اصطلاحات مشابه آن همچون نظم بین‌المللی یا دولت جهانی و امثال آن معنای پیچیده‌ای ندارد. نظم نوین رمز و رازی مخفی یا تئوری توطئه‌ای تودرتو نیست. معنای آن خیلی ساده است: نظمی جدید در کل دنیا. ساختار سیاسی و مالی جدید، شیوه‌ای جدید برای مدیریت و کنترل تمامی امور در مقیاس جهانی.




[تصویر: 172818_192.jpg]







گرافیک ارتباط و عملکرد سازمان‌های دولتی و غیر دولتی آمریکا در راستای نظم نوین جهانی


بنابراین هنگامی یکی از مقامات ارشد سیاسی جهان از یک نظم نوین جهانی و مفاهیم مشابه سخن به میان می‌آورد منظورش نوعی تغییر در ساختار قدرت در جهان است و با توجه به اینکه هر یک از ما شهروندان این جهان محسوب می‌شویم پس تحت تأثیر ساختار جهان خواهیم بود و زمانی که مقامات منتخب جهان یا افراد قدرتمند در خصوص نظم نوین جهانی بحث و گفتگو می‌کنند یا خواستار اجرای آن می‌شوند، عقل سلیم حکم می‌کند که این مساله پیامدهایی برای زندگی ما دارد و باید گوش به زنگ باشیم. باید اذعان داشت که حکومت جهانی یا نظم نوین جهانی همیشه در ذهن افراد قدرتمند و حاکمان دنیا بوده است و خواهد بود.

بخشهایی از فیلم ماتریکس که در آن ضرورت وجود نظم نوین جهانی و ناگزیر بودن جهان از پذیرش آن به مخاطب الغا می‌شود

لینک دانلود فیلم

با وجود اینکه از نظم نوین جهانی به عنوان «تئوری توطئه» یاد می‌شد اما این اصطلاح به تازگی بر زبان بسیاری از رهبران کنونی غرب به طور علنی جاری و رسانه‌ای شده است و به جرئت می‌توان گفت که این توطئه بزرگ قرن 21 دیگر بر کسی پوشیده نیست و تلاش رسانه‌ها و اندیشمندان غربی برای واهی نشان دادن این مساله نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت.
 
[تصویر: 172930_673.gif]

علائم نظم نوین جهانی رمزگشایی شده بر روی دلار آمریکا
نظم نوین جهانی؛ سلطه بر تمام دنیا
 
«ویکی‌پدیا» با تئوری خواندن نظم نوین جهانی در توضیحات مربوط به این اصطلاح آورده است که در
لینک
، اصطلاح نظم نوین جهانی (
New World Order




یا
NWO




) به پیدایش حکومتی
لینک
برای سلطه بر تمام دنیا اطلاق می‌گردد. در تئوری‌های توطئه درون‌مایه معمول نظم نوین جهانی پایگاه سری قدرتی از نخبگان در نظر گرفته می‌شوند که لیست بلندبالایی از اقداماتی که باید در سطح جهان انجام دهند در دست دارند و در حال دسیسه‌چینی برای حاکمیت بر جهان از طریق یک حکومت جهانی اقتدارگرا و قدرت‌طلب هستند؛ حکومتی که جایگزین حاکمیت تمامی کشورهای مستقل جهان شود. طرح‌ریزی رخدادهای مهمی در سیاست و اقتصاد جهان به گروه‌های تأثیرگذار کوچکی نسبت داده می‌شوند که از طریق
لینک دانلود فیلم
متعددی انجام می‌گیرند. تلاش برای تسلط بر جهان از جانب گروه‌های سیاسی و سری کوچک طی حوادث تاریخی و کنونی متعدد، جزئی از نقشه دستیابی به سلطه جهانی در نظر گرفته شده‌اند.
سخنان جان اف کندی در مورد نظم نوین جهانی که باعث ترور وی شد
لینک دالود فیلمدانلود فیلم
 
ماهیت نظم نوین جهانی چیست؟
[تصویر: 172817_988.jpg]
نظم نوین جهانی یک دکترین و برنامه است
 
اما واقعیت چیز دیگریست! نظم نوین جهانی اصطلاحی است که از آن برای توصیف متحد کردن ابرقدرت‌های جهان برای برقراری، حفظ صلح و امنیت جهانی و به بیانی روشن‌تر نظارت و حکمرانی بر کل جهان استفاده می‌شود. اصطلاحاتی نظیر دولت جهانی، نظم جدید، جهانی سازی، دهکده جهانی، نظم بین‌المللی و امثال آن همگی مترادف با نظم نوین جهانی هستند. شکی نیست که همه این اصطلاحات می‌توانند به جای یکدیگر و با توجه به مقتضیات زمان و مکان و در شرایط متفاوت برای مخاطبان متفاوت به کار بروند. اشتباه نکنید! آنها در اساس یک معنی را القاء می‌کنند.
 
برنامه نظم نوین جهانی در دنیای امروز دیگر مخفی نیست. این برنامه در گزارشات شورای روابط خارجی، کمیسیون 3 جانبه، گروه بیلدربرگ، کلوپ رم، سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول و اخیرا بر زبان بسیاری از رهبران غربی نظیر باراک اوباما، هیلاری کلینتون، بیل کلینتون، جورج بوش، دیوید کارون، گوردون براون، آنگلا مرکل، نیکولا سارکوزی و ... جاری و بر آن تاکید شده است.
ویژگی‌ها و روش‌های اجرای نظم نوین جهانی
دانلود فیلم
مایر آمشل روچیلد را می‌توان بنیان‌گذار نظم نوین جهانی نامید
. وی در سال 1744 در فرانکفورت آلمان دیده به جهان گشود. راتچیلد همچنین بنیان‌گذار امپراتوری بانک راتچلیدهاست. وی در سال 1773 میلادی 12 تن از دوستان بانفوذ و قدرتمند خود را جمع و آنها را قانع کرد که اگر همگی آنها تمام سرمایه و توان خود را یکجا جمع کنند می‌توانند بر جهان حکومت کنند و نظم نوین جهانی پا به عرصه ظهور می‌گذارد. پس از این بود که طبقه ممتاز ایلومناتی و فراماسونرها با یکدیگر متحد شدند و دستورالعمل نظم نوین جهانی را مرحله به مرحله به اجرا گذاشتند. در این میان سرمایه‌داران بزرگ دنیا، بانکداران، سیاستمداران و طبقه ممتاز جهان جزو برنامه‌ریزان اصلی نظم نوین هستند.
 
 
«جورج بوش پدر» - چهل و یکمین رئیس جمهور آمریکا - نخستین سیاست‌مداری بود که در سخنرانی خود خطاب به کنگره در سال 1990 میلادی بر ایجاد «نظم نوین جهانی» تأکید کرد. اگرچه تئوری‌های اولیه دکترین «نظم نوین جهانی» یا «دولت جهانی» و امثال آن توسط افرادی نظیر «وودرو ویلسون» بیست و هشتمین رئیس جمهور آمریکا، «هنری کیسینجر»، «دیوید راکفلر»، «وینستون چرچیل»، اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا»، «میخائیل گورباچف»، «جورج سوروس» و دیگر رهبران و سرمایه داران غربی مطرح شده است اما به طور کلی می‌توان سخنرانی «جورج بوش پدر» در سال 1990 را که منجر به جنگ خلیج فارس و جنگ‌های کنونی شد، سرآغاز مرحله اصلی تحقق و پیاده سازی نظم نوین جهانی دانست.
اگرچه ایده نظم نوین جهانی قدمتی بیش از صد سال دارد اما جنگ خلیج فارس گامی تاریخی برای استقرار نهایی نظمی نوین جهانی بود
. نظم نوین هنوز شکل نهایی خود را پیدا نکرده و در حال حاضر در دوره انتقال به نظم نوین به سر می‌بریم.
سخنان جورج بوش پدر در توضیح نظم نوین جهانی

دیوید راکفلر در سخنرانی خود که در سال 1994 در مراسم ضیافت شام سفیران سازمان ملل انجام داد در خصوص فرصت پیش آمده برای دوره انتقال به نظم نوین جهانی چنین عنوان کرد: پنجره‌ای که برای استقرار حقیقی صلح‌آمیز و مستقل نظم جهانی باز شده است زیاد دوام نخواهد آورد. ما در شرف دگرگونی جهانی هستیم. تنها چیزی که نیاز داریم بحرانی بزرگ و به موقع است تا کشورها نظم نوین جهانی را بپذیرند و از آن تبعیت کنند.
 
[تصویر: 172932_897.jpg]

رویدادهایی نظیر حادثه 11 سپتامبر و یا حتی جنگ با ایران می‌توانند تداعی کننده بحران بزرگ در اذهان باشد که دنیا را متقاعد به جنگ افروزی و پیشبرد طبقه ممتاز و غرب برای کنترل خاورمیانه کرد.
 

جایگاه ایران در نظم نوین جهانی
سخنرانی سالانه جورج بوش پدر در کنگره: چیزی که در خطر است مهم‌تر و بزرگ‌تر از یک کشور کوچک است، آن یک ایده بزرگ است: نظم نوین جهانی. این سخنرانی منجر به شعله‌ور شدن آتش جنگ خلیج فارس و جنگ‌هایی که تاکنون به طول کشیده است شد. به نظر می‌رسد هدف غایی نظم نوین غرب خاورمیانه است. چرا که اسلام و منابع عظیم نفتی در آنجا تمرکز یافته است. غرب برای بقا به نفت نیاز دارد و از طرفی
اسلام ضد ظلم و ضد استعمار است و همین امر بیم رهبران نظم نوین جهانی را در پی دارد و آن را رقیب نیرومندی در عرصه جهان می‌بینند.
به دلیل اینکه اسلام و ایدئولوژی اسلامی با نظم نوین جهانی و استکبار در تضاد کامل است، غرب در تلاش برای ریشه کن کردن اسلام و مسلمانان برای پیشبرد اهداف خود و استقرار جهانی نظم سیاسی اقتصادی خود است. اکنون این ایران است که به کانون اصلی توجهات تبدیل شده است چرا که نظم نوین جهانی در مرحله پایانی خود است و تنها ایران است که در برابر آن مقاومت می‌کند.
 
 
افزایش روزافزون قدرت ایران در منطقه، بیداری اسلامی اعراب، افزایش نفوذ و روابط تهران با کشورهای مختلف جهان و بن‌بست‌هایی که انقلاب اسلامی برای غرب و صهیونیسم در خاورمیانه کنونی به همراه داشته، توطئه غرب برای تشکیل حکومت جهانی و جهانی‌سازی را به چالش کشیده است. برنامه هسته‌ای، نقض حقوق بشر و دیگر بهانه‌های غرب برای حمله به ایران را فراموش کنید! آنها فقط می‌خواهند ایران را از سر راه خود بردارند تا بدون هیچ مزاحمتی بر دنیا حکمرانی کنند. تلاش‌ها و تشدید فشارهای اخیر غرب مبنی بر تحریم‌های یکجانبه آمریکا و اروپا علیه تهران فقط در راستای تسلیم کردن ایران و پذیرفتن نظم نوین جهانی است. نظم نوین جهانی تنها یک چالش پیش روی خود دارد و آن ایران سرسختی است که طی 3 دهه اخیر به رغم جنگ تحمیلی، تحریم‌ها، ترورها و فشارهای بین‌المللی در برابر این نظم شیطانی ایستادگی کرده است. غرب ناامید شده که نتوانسته از پس بن‌بستی به نام ایران برآید به ناچار آخرین گزینه خود را به روی میز گذاشته است و آن چیزی نیست جز حمله به ایران.
 
نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که ایران هسته‌ای مساوی است با قدرت جهانی شدن و به بیانی شفاف‌تر کابوسی برای غرب. ایران سرشار از منابع طبیعی و فسیلی با هسته‌ای شدن به یکی از قدرتمندترین و ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل خواهد شد و بدین گونه معادلات غرب را از ریشه ویران خواهد کرد.
 

[تصویر: 172931_848.jpg]

چرا خاورمیانه به میدان جنگ غرب تبدیل شده است؟
 
نظم نوین جهانی در پی کنترل و تصرف تمامی قدرت و منابع جهان است که نفت مهم‌ترین نیاز غرب برای اداره جهان است. یکی از اهداف اصلی غرب کنترل و در اختیار گرفتن جریان انرژی در جهان است. مرکز ثقل منابع طبیعی و فسیلی جهان در خاورمیانه قرار دارد و به نوعی این منطقه را می‌توان مروارید جهان نام‌گذاری کرد.
تنگه هرمز گذرگاهی حیاتی برای برخی از بزرگ‌ترین کشورهای تولید کننده نفت در دنیا، شامل عربستان، عراق، کویت، عمان و ایران است. منطقه خلیج فارس بیش از 60 درصد منابع نفت و حدود 40 درصد منابع گاز طبیعی جهان را در خود جای داده است. بر اساس آمار «اداره اطلاعات انرژی» آمریکا، در سال 2011 روزانه حدود 17 میلیون بشکه نفت از این تنگه عبور کرده است که معادل 35 درصد کل جابجایی‌های نفت دنیا از طریق اقیانوس‌ها است.
 
از آنجایی که ایران در منطقه راهبردی خاورمیانه قرار دارد و اختیار تنگه هرمز را نیز در دست دارد به راحتی می‌تواند برنامه‌های غرب را با مشکل مواجه کند. از طرفی غرب نمی‌تواند حضور ایران اسلامی را در باشگاه قدرت‌های جهانی بپذیرد چرا که ماهیت اسلامی آن مغایر با روح نظم نوین جهانی است و با منافع غرب تضاد کامل دارد. پس تنها دو راه حل وجود دارد: 1- یا ایران در برابر حکومت جهانی سر تسلیم فرود آورد و یا 2- با توسل به تحریم و فشار و تهدید و جنگ ایران را مجبور به پذیرش نظم نوین جهانی کرد.
هیلاری کلینتون در سخنرانی سال 2009 خود خطاب به کارشناسان و سیاستمداران اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا اینگونه به این نکته تاکید می‌کند: «ما به رهبران ایران گزینه‌ای واضح و مشخص می‌دهیم، اینکه همانند عضوی متعهد و قابل اعتماد به جامعه بین‌الملل! بپیوندند یا اینکه به راهی که به انزوای بیشتر ایران منتهی خواهد شد ادامه دهند».
 
ایران و غرب نمی‌توانند بر سر نظم نوین جهانی با یکدیگر کنار بیایند
 
نتیجه طبیعی چنین وضعیتی، که در آن نه ایران و نه غرب، نمی‌توانند پیامدهای ناخوشایند عبور از خطوط قرمز یکدیگر را تحمل کنند، تمایل طرفین به مذاکراتی خواهد بود که می‌تواند به همزیستی‌های مسالمت‌آمیز بلندمدت‌تری تبدیل شود. صرف نظر از ایدئولوژی‌ها، طرفین نمی‌توانند پیشنهاد چشمگیری برای راضی نگه داشتن یکدیگر ارائه دهند. خواسته‌های ایران که تسلط بر منطقه و قدرت تصمیم‌گیری در خصوص چگونگی تخصیص و توزیع درآمدهای نفتی است، غرب را در جایگاهی قرار خواهد داد که مجبور به تابعیت از سیاست‌های تهران می‌شود؛ و خواسته‌های غرب مبنی بر دست کشیدن ایران از گسترش نفوذ خود و اکتفا به مرزهای جغرافیایی، تهران را از یک فرصت استثنایی برای عملی کردن ادعای دیرین خود، محروم می‌کند.
سخنان اوباما در مورد نظم نوین جهانی در تبلیغات انتخاباتی خود



پس ما با وضعیتی مواجهیم که در آن هیچ یک از طرفین نمی‌خواهد دست به اقدامی بزند که دیگری را خشمگین کند و در عین حال نیز هیچ یک از طرفین نمی‌خواهد و نمی‌تواند که با دیگری کنار آید؛ و این درست همان نکته‌ای است که این رودررویی را تبدیل به یک موقعیت بسیار خطرناک کرده است. وقتی پای مسائل اساسی در میان باشد، طرفین در موقعیتی قرار دارند که در صورت اضطرار می‌توانند عمیقاً به دیگری صدمه زنند، و از طرفی هیچ یک نیز در وضعیتی نیستند که بتوانند برای رسیدن به توافقات گسترده‌ای با یکدیگر وارد مذاکره شوند. درست مانند یک بازی طولانی مدت شطرنج؛ یک بازی که هر دو طرف ممکن است به راحتی و بر اثر یک خطای محاسباتی یا بلوف طرف مقابل، فریب خورده و حرکت اشتباهی انجام دهند.

نظم نوین جهانی با الگوی ایرانی
 
اما نگرانی غرب به همینجا ختم نمی‌شود. ایران دامنه نفوذ و تاثیرگذاری خود در منطقه را به شکل پیچیده‌ای گسترش داده است. از چین و روسیه گرفته تا عراق و سوریه و لبنان و کشورهای آمریکای لاتین. ایران توانسته با بکارگیری دیپلماسی ویژه خود هم‌پیمانان و متحدان راهبردی خوبی در خاورمیانه و حیاط خلوت آمریکا پیدا و جبهه جدیدی را در مقابل غرب صف‌آرایی کند. این مساله معادلات غرب را با چالش مواجه کرده و موجب بی‌نظمی در نظم نوین یا دولت جهانی شده است. به همین خاطر است که غرب در تلاش است ایران را به هر طریق ممکن از سر راه خود بردارد چرا که منافع آمریکا و متحدانش و نظام تک قطبی را به شدت تهدید می‌کند.
 
آیا غرب می‌تواند نظم جهانی خود را بر این تحمیل کند؟ آیا ایران می‌تواند در مقابل غرب مقاومت کند و از پذیرش آن سرباز زند؟ آیا غرب می‌تواند با ایران قدرتمند و هسته‌ای کنار بیاید؟ آیا غرب می‌تواند بی‌نظمی‌ای را که ایران باعث آن شده تحمل کند؟ آیا ایران نظم نوین جهانی خود را خواهد ساخت؟ آیا ایران نظام بین‌المللی تک قطبی را تبدیل به نظامی چند قطبی خواهد کرد؟ آیا ایران می‌تواند در نهایت دست غرب را از خاورمیانه کوتاه کند؟ این‌ها سوالاتی است که فقط گذشت زمان می‌تواند پاسخ آن را بدهد.
نظم نوین جهانی از دیدگاه مقام معظم رهبری:





«این نظام نوینی که آمریکایی‌ها می‌گویند این است، کاری کنند که همه دنیا آن طور که آنها می‌خواهند، فکر کنند و حقایق را وارونه بفهمند. نظم نوینی که آمریکا در پی استقرار آن است، متضمن تحقیر ملت‌ها و به معنای امپراتوری بزرگی است که در رأس آن آمریکا و پس از آن قدرت‌های غربی است. بازگشت به جامعه جهانی – که آمریکا منادی آن است – به معنای پذیرش سلطه فرهنگ غرب است. نتیجه تمام درگیری شرق و غرب چه باید باشد؟ باید قدرت مطلقه و روزافزون آمریکا بر ملت‌های ضعیف باشد؟ معنای نظم نوین جهانی این است!؟»
امید است کارشناسان و سایست‌مداران ایران با توجه به فرمایشات و بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص نظم نوین جهانی غرب با دقت و مکاشفه بیشتری به ابعاد مختلف و پنهان این بعد از سیاست بین‌المللی و نظام سلطه بپردازند و ایران را از خطراتی که نظم نوین جهانی در پی دارد مصون نگه دارند.




 



پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 18:4 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا

 اگر کنجکاوانه به اطراف خود نگاهی بیاندازیم، از نگین انگشتر، ‌گردنبند، تصاویر روی دست‌بندها، پیراهن، شلوار، کفش،‌ ادکلن و ساعت گرفته تا برخی ساختمان‌های سر به فلک کشیده و بعضی از میادین شهر به نمادهایی برخورد می‌کنیم که رنگ و بوی فرقه‌های انحرافی و شیطانی را با خود به همراه دارد. 
 
بسیاری از جوانان بدون آن ‌که بدانند در پس این نمادهای وسوسه‌برانگیز چه محتوا و مضامینی نهفته است، برای خرید آنها اقدام می‌کنند. البته برخی نیز که پیرو فرقه‌های ضاله هستند، تعمدا و از روی آگاهی اقدام به تهیه این اقلام می‌کنند. 
 
حال با وجود گسترش نمادهای معنویت‏های جدید بر آن شدیم که نمادهای مهم و رایج شیطان‌پرستان را به بحث بگذاریم، از این رو با حجت‌الاسلام والمسلمین «حمزه شریفی دوست» مدیر گروه‏های پژوهشی مرکز مطالعات بهداشت معنوی گفت‌وگویی ترتیب دادیم که مشروح آن در پی می‌آید: 
 
*شیطان‌پرستان امروزه از نمادهای عاریه‌ای استفاده می‌کنند 
 
شریفی‌دوست با بیان اینکه نباید کاری کرد که نمادها موضوع بحث به صورت تفسیری باشد و لازم است ابتدا زاویه دیدمان را در مورد نمادها تصحیح کنیم تا رویکردمان در این گفتگو معلوم باشد، اظهار داشت: درباره نمادهای شیطانی سه نکته اساسی باید مورد توجه قرار گیرد و غفلت از این سه امر، ممکن است به شناخت و تحلیل ناصواب فرقه شیطان‌پرستی منجر شود یا باعث ترویج ناخواسته آیین شیطانی شود: اول اینکه؛ جریان شیطانی بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیین‌ها و مسلک‌ها ریشه دارد، امروزه به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است. 
 
وی افزود: بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطان‌پرستی مشهور شده، متعلق به جریان شیطانی نیست و آن‌ها این نمادها را تصاحب کرده‌اند، هدف از این تردستی، اثبات ریشه‌دار بودن آیین‌ شیطان پرستی و تثبیت آن و اعتماد‌ بخشی به یاران شیطان است، پاره‌ای از این نمادها در تمدن‌های باستانی مصر و یونان ریشه دارد و بعضی دیگر متعلق به شرق است. 
 
* شیطان‌پرستی؛ فرزند نامشروع عرفان یهود و فراماسونری 
 
مدیر گروه‏های پژوهشی مرکز مطالعات بهداشت معنوی با اشاره به نمونه‌ای از تردستی شیطان‌پرستان در استفاده از نمادها، ابراز داشت: چنانکه «آنتوان لاوی» در کتاب خویش «کالی» و «شیوا» را که در میان هندوها و یوگی‌ها جایگاه خاصی دارند و از خدایان هندو به ‌حساب می‏آیند، همان شیطان معرفی می‌کند! بعضی از نمادهای «ماسون‌ها» یا «کابالا» نیز اکنون در خدمت این آیین قرار گرفته است، هر چند جریان شیطانی محصول عرفان یهود و فراماسونری و نتیجه نامشروع این دو جریان است، جریان شیطانی، امروزه خود را آیینی برخوردار از سنت‌های منحصر به‌ فرد، نمادهای ویژه، مبانی مجزا و در یک کلمه، یک «جریان مستقل تاریخی» معرفی می‌کند. 
 
* نمادها نه ریشه واحد و نه معنای واحد دارند 
 
وی در خصوص دومین ویژگی نمادها، ادامه داد: نمادها لزوما معنای واحد ندارند، علت این است که فرهنگ‌های مختلف از همدیگر تأثیر پذیرفته‌اند و اقوام و ملت‌ها، در تعامل با دیگر فرهنگ‌ها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغییراتی در محصولات دیگران ـ البته به نسبت آرمان‌ها و ارزش‌های بومی خود ـ داده‌اند و به مرور، این فرآورده جدید، نماد ارزش‌ها و باورهای ایشان شده است؛ بنابراین نمادها نه ریشه واحد و نه معنای واحد دارند. 
 
نویسنده کتاب «نیم‌نگاهی به کتاب خود خدایی شیطان‌گرایان» با اشاره به نکته سوم درباره نمادها، بیان داشت: نکته سوم این‌ که چون نماد ابزاری قوی و نافذ است و چون برخورداری از نمادهای گویا و متنوع، قدرتی بی‌بدیل محسوب می‌شود، نسبت دادن نمادهای دیگر آیین‌ها به شیطان‌پرستی، تلاش غیرمستقیم برای تبلیغ این مرام انحرافی و کمک ناخواسته به آن است؛ بنابراین منظور ما از نماد در این گفت‌وگو، نمادهایی است که امروزه شیطان‌گرایان به سود خود استخدام کرده‌اند. 
 
* توجه به نماد شیطانی در واقع توجه به عقبه سیاسی و مبانی استکباری آن است 
 
وی افزود: آن‌ چه نباید از آن غفلت شود، این است که نمادهایی که امروزه در خدمت این جریان ضددینی و ضدتوحیدی ایفای نقش می‌کند؛ باید برای انتساب این جریان به عقبه سیاسی خود و فهم ریشه‌ها و مبانی استکباری آن مورد توجه قرار گیرد؛ نه استقلال دادن به این جریان و در نتیجه تبلیغ و تثبیت آن. 
 
* «بافومت» و ردپای آن در کابالا 
 
عضو هیئت مؤسس مؤسسه بهداشت معنوی با اشاره به برخی از نمادهای استفاده شده شیطان‌پرستان خاطرنشان کرد: «بافومت» (Baphomet) یکی از نمادهایی است که شیطان‌گرایان برای معرفی خود استخدام کرده‌اند، این نماد که در عرفان کابالا نیز جایگاهی دارد، بز یا قوچی به نام بافومت (Baphomet) است که هم با جانور شاخ‌دار «یوحنا» در کتاب «مکاشفات یوحنا» همانندی دارد. 
 
وی با تاکید بر اینکه تأویل تک‌گزینه‌ای از این نماد چندان واقع‌بینانه نیست، ادامه داد: تفسیرهای دیگری هم برای این نماد گفته‏اند که پرداختن بیشتر به آن لطفی ندارد. 
 
* ستاره پنج‌پر نمادی که در مکتب «لاوی» استفاده می‌شود 
 
شریفی‌دوست نماد سر بز در میان ستاره پنج پَر وارونه (inverted pentagram)، ستاره پنج پَر (pentagram) را نماد ونوس الهه زیبایی و عشق شهوانی زنانه دانست که سر یک بز (بافومت) نیز در آن قرار گرفته است و به خبرنگار فارس گفت: این نماد ترکیب ستاره پنج‌پَر وارونه با سر بافومت، نماد روشن و گویایی برای تعالیم مکتب شیطان‌گرایی «کرولی» و «لاوی» است؛ چرا که شیطان را سمبل انسان محوری و اصالت هوس‌ها و لذت‌طلبی بشر می‌دانند، از همین روی، این نشانه به ‌نحو گسترده‌ای در شاخه «سیتنیسم» کاربرد دارد؛ از آن جمله می‌توان به نصب نماد مذکور روی لباس افرادی که به عضویت رسمی کلیسای شیطان در می‌آیند و رنگ به‌ کار رفته در آن نشانه درجه عضویت فرد است و همین‏ طور نصب این نشان در بالای محراب هنگام اجرای آیین‌های شیطان‌گرایی اشاره کرد. 
 
* شیطان‌پرستان چه عددی را عدد شیطان می‌دانند 
 
نویسنده کتاب «نگاهی کلی به عرفان‌های نوظهور» درباره علامت ۶۶۶ یا FFF، بیان داشت: عدد ۶۶۶ و FFF که ششمین حرف از حروف انگلیسی است و متناظر عددی آن ۶۶۶ می‌شود، این عدد به گفته «یوحنا» در بخش «مکاشفات یوحنا» در کتاب مقدس، «عدد شیطان» است، به طوری که در مکاشفات یوحنّا آمده است: «و دیدم وحش دیگری را که از زمین بالا می‌آید و دو شاخ مثل شاخ‌های بره دارد و مانند اژدها تکلّم می‌کند و با تمام قدرت وحش نخست در حضور وی عمل می‌کند و زمین و سکنه آن ‌را بر این وا می‌دارد که وحش نخست را که از زخم مهلک شفا یافته بپرستند و معجزات عظیم به‌ عمل می‌آورد تا آتش را نیز از آسمان در حضور مردم به زمین فرود آورد ... و همه را از کبیر و صغیر و دولتمند و فقیر و غلام و آزاد بر این وا می‌دارد که بر دست راست یا بر پیشانی‌ خود نشانی گذارند و اینک هیچ‌کس خرید و فروش نتواند کرد جز کسی که نشان، یعنی اسم یا عدد اسم وحش را داشته باشد، در این‌جا حکمت است؛ پس هرکه فهم دارد، عدد وحش را بشمارد؛ زیرا عدد انسان است و عددش ششصد و شصت و شش است». 
 
*شیطان‌پرستان و خصومت با مسیحیت 
 
وی ادامه داد: صلیب وارونه (Upside down cross) بر اساس تفکرات ضد مسیحی شیطان‌گرایان و به نشان خصومت با دین مسیحیت و توهین به آن استفاده می‌شود، همچنین نمادی دیگری با عنوان دست شاخدار (Horned Hand)؛ دو انگشت بر افراشته در این نماد، نشان از دو شاخ بز بافومت است که به همراه عبارت «Hail Satan» به معنای «درود بر شیطان» استفاده می‌شود، البته این نماد در موارد دیگری نیز به‌کار رفته که شاید لزوماً ارتباطی بین آن معانی و جریان‌های شیطان‌گرا وجود نداشته باشد؛ مثلا گاهی به نشانه حرف W که حرف اول کلمه «War» (جنگ) است، خصوصاً از طرف سیاستمداران و جنگ طلبان دنیا استفاده می‌شود؛ به معنای اصرار و استقامت در جنگیدن است، البته استفاده آن در مراسم شیطانی و از طرف شیطان‌گرایان مشاهده می‌شود. 
 
*«ابلیسک» و قدمت تاریخی آن 
 
شریفی دوست از اُبِلیسک (obelisk) به عنوان هفتمین نماد یاد کرد و بیان داشت: «اُبِلیسک» ستونی است با قاعده چهارضلعی و رأس هرمی است که ظاهراً سمبل «اُبِلیسک» در زمان حضرت ابراهیم علیه‌السلام هم وجود داشته است، لذا پیامبر بزرگ خدا با این ذهنیت در حرم الهی نماد شیطان را به صورت «ابلیسک» می‌سازد و آن را رمی می‌کند، تا با این عمل تمام اوهامی را که تا امروز هم ادامه یافته است، طرد کند، این نماد، امروزه در میدان‌های بزرگ کشورهای اروپایی و آمریکا ساخته شده و مردم هرروز به گِرد آن می‌چرخند! این درحالی که سنگ بنای «ابلیسک» از مصر باستان باقی و در شهرهایی نظیر سیسیل،‌ پاریس، لندن، نیویورک و سزاریا در قسمت اشغال شده فلسطین نصب شده است. 
 

*بزرگ‌ترین ابلیسک جهان در کجاست؟/ مراسم تحلیف یاست‌جمهوری آمریکا در کجا برگزار می‌شود 
 
نویسنده کتاب «نیم‌نگاهی به کتاب خود خدایی شیطان‌گرایان» با بیان اینکه بزرگ‌ترین «ابلیسک» دنیا در واشنگتن ساخته شده، اظهار داشت: رئیس‌ جمهورهای‌ آمریکا در پای آن، سوگند یاد می‌کنند، «ابلیسک» نماد قدرت «ست» در زمین و حیات و حمایت جاودانی «اوزیریس» در دنیای مردگان است؛ از این رو سنگ‌هایی که شبیه آن تراشیده شده است، در قبرستان‌های آمریکا بسیار به چشم می‌خورد. 
 
*تبلیغات پر هیاهوی شیطان‌پرستان در دهکده جهانی 
 
وی با بیان اینکه شیطان‌گرایان و مراکز قدرت حامی آن‌ها، برای ترویج نمادهای یادشده در حوزه فرهنگ عمومی، از ابزارهای مختلفی استفاده می‌کنند؛ افزود: از آن جمله می‌توان به استفاده از این نمادها در ساخت زیورآلات، پوشاک، ‌طراحی ساختمان، نقاشی بر روی دیوار و اماکن عمومی و غیره اشاره کرد، بنابراین از این واقعیت نباید غفلت شود که امروزه شیطان‌پرستی با ابزارهای فراگیری مثل سینما، نمادهای متنوع و رسانه‌های مختلف صوتی و تصویری، به عنوان «دینِ دهکده جهانی» مطرح و تبلیغ می‌شود. 
 
*بیان نارسایی و نقص آموزه‏های شیطان پرستی به جوانان 
 
مدیر گروه‏های پژوهشی مرکز مطالعات بهداشت معنوی با تاکید بر اینکه کسانی که قصد دارند جلسات و محافل نقد شیطان‏پرستی برگزار کنند، باید توجه کنند که با تشریح نمادها به گسترش بیشتر شیطان‏پرستی کمک نکنند، تصریح کرد: چرا که جلساتی که با توضیح نمادها شروع شده و با آشنایی بیشتر جوانان با شیطان‏پرستی خاتمه می‏یابد، نه تنها مقابله با این جریان نیست؛ بلکه بیشتر این جریان را معرفی کرده و به ترویج آن کمک کرده‏اند، به همین جهت ما تنها بخشی از این نمادها را در این جا آورده‏ایم و تلاش کرده‏ایم که نمادها در راستای ضدیت این ایین با آموزه های وحیانی قلمداد شوند. 
 
وی ادامه داد: کسانی که می‏خواهند با نقد شیطان پرستی کار مهمی در این زمینه انجام دهند، تلاش کنند نارسایی و نقص آموزه‏های شیطان پرستی را تبیین کنند و زمینه‏های که در غرب باعث شکل گیری این جریان شده را مورد کاوش قرار دهند و مهم‏تر از همه سستی جهان بینی شیطانی را به بحث گذارند.



پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 17:13 ::  نويسنده : حسين حيدري نيا


شیطان پرستی جدید به خدایی اعتقاد ندارد و شیطان را تنها نوعی کهن نماد ( archetype ) می داند و انسانها را تنها در برابر خود مسئول میداند و اعتقاد دارد که انسان به تنهایی می تواند راه درست و غلط را تشخیص دهد به همین دلیل هم این اعتقاد بیشتر به عنوان یک اعتقاد فلسفی شناخته می شود .

شیطان در این اعتقاد خرافی و گمراه آمیز نماد نیروی تاریکی طبیعت ، طبیعت شهوانی ، مرگ ، بهترین نشانه قدرت و ضدمذهب بودن است.
این اعتقاد دارای شاخه های متعددی است اما می توان گفت جز یکی دو نوع آن همگی دارای اصول زیر می باشند:
Atheism - : خدایی در شیطان پرستی وجود ندارد.
Not dualistic - : روح و جسم غیرقابل دیدن هستند و هیچ جنگی بین عالم خیر و شر وجود ندارد.
Autodeists - : خود پرستی ، خدایی جز خود انسان وجود ندارد و هر انسانی خود یک خداست.
Materialistic - : اعتقاد به اصالت ماده
- وابسته به راه چپ بودن در برابر راه راست که راه خدایی است .
- ضد مذهب بودن خصوصا مذاهبی که اعتقاد به زندگی پس از مرگ دارند.
- عدم پرستش شیطان زیرا شیطان جسم نیست و وجود خارجی ندارد.
- اعتقاد به استفاده از لذت در حد اعلای آن زیرا تمام خوشی دنیایی است و این خوشی ها خصوصا لذات جنسی پتانسیل لازم را برای کارهای روزانه آماده می کنند و به هر شکلی انجام آنها لازم و ضروری است .
در بررسی نمادهای متعلق به شیطان‌پرستی خط بسیار روشنی از ارتباط صهیونیسم و شیطانیسم به وضوح قابل مشاهده است .
در ذیل برخی از نمادها که به عنوان نگین انگشتر ، ‌گردنبند ، تصاویر بر روی دست‌بندها ، پیراهن ، شلوار ، کفش ،‌ ادکلن ، ساعت و … درج شده و از جمله به ایران اسلامی نیز راه یافته است ، مورد بررسی و معرفی قرار می‌گیرد

 

اگر نوشته وسط نماد یعنی (Satanism) به معنای شیطان‌گرایی به همراه دایره حذف کنیم ، آن وقت یک ستاره پنج‌ضلعی بر جای می‌ماند که همان نشانه ستاره صبح یا پنتاگرام (pentagram) باقی می‌ماند .

 


این سمبل نیز همان پنتاگرام است ، با فرق اینکه انواع آن گاه پنج‌ضلعی وارونه (snvertedpentagram ) یا دیو (Buphomet ) و به شکل در میان نمادهای شیطان‌پرستان به چشم می‌خورد .


برخی از شیطان‌گرایان محدوده جغرافیایی « تحت سلطه » این نماد و در واقع منطقه نفوذ شیطان‌گرایی را در نقشه ذیل توصیف می‌نمایند . (محدوده در ایسلند و اروپا)
درمیان پنتاگرا‌های قبلی تصویر سر یک بز تعبیه شده است که اقدامی ضد مسیحی ، ‌به این معناست که مسیحیان معتقدند که مسیح همچون یک بره برای نجات ایشان قربانی شده است و با توجه به اینکه ایشان بز را نماد شیطان و در برابر بره می‌دانند این آرم را انتخاب کرده‌اند.

۶۶۶: یک سمبل با عنوان « شماره تلفن شیطان » توسط گروه‌های هوی متال وارد ایران اسلامی شده اما در حقیقت علامت انسان و نشانه جانور در میان شیطان‌پرستان تلقی می‌شود و براساس مکاشافات ۱۳:۱۸ « … پس هر کس حکمت دارد عدد وحش را بشمارد ،زیرا که عدد انسان است و عددش ۶۶۶ است . » از سال‌ها پیش تاکنون این عدد با اشکال مختلف بر روی دیوارهای شهرهای بزرگ کشور مشاهده می‌شد .

 

صلیب وارونه (upside down cross ) : این نماد و حکایت از « وارونه شدن مسیحیت دارد » و عمدتا استهزا و سخره گرفتن این دین است . صلیب وارونه در گردن بندهای بسیاری مشاهده شده و خواننده‌های راک انواع مختلف آنرا به همراه دارند .

نماد صلیب شکسته یا چرخ خورشید (swastika or sun wheelc) : چرخ خورشید یک نماد باستانی است که در برخی فرهنگ‌های دینی همچون کتیبه‌های بر جای مانده از بودایی‌ها و مقبره‌های سلتی و یونانی دیده شده‌است .
لازم به توضیح است این علامت سال‌ها بعد توسط هیتلر به کار رفت ،‌ لکن برخی با هدف به سخره گرفتن مسیحیت این سمبل را وارد شیطان‌پرستی کردند .


چشمی در حال نگاه به همه جا (All seeing Eye) : چشم در برخی نمادهای روشنفکری نیز به کار می‌رود . اما شیطان‌پرستی اعتقاد دارند چشم در بالای هرم « ‌چشم شیطان » است و « بر همه جا نظارت و اشراف دارد » .
این علامت در پیشگویی ،‌ جادوگری ، نفرین‌گری و کنترل‌های مخصوص جادوگری مورد استفاده قرار می‌گیرد .گفتنی است این نماد بر روی دلار آمریکایی به کار رفته است .

 

این نمادها به انگلیسی (Ankh) انشاء‌می‌شود و سمبل شهوت‌رانی و باروری است .
این نمادها به معنای روح شهوت زنان نیز تعبیر می‌شود . امروزه نماد " فمنیسم " در واقع یک نماد برداشت شده دقیقا از سمبل‌های شیطانی است .

 
پرچم رژیم صهیونیستی : قابل توجه جدی است که رژیم صهیونیستی علاوه بر حمایت‌های آشکار و پنهان ،حتی از قرار گرفتن نماد رسمی کشور نامشروعش در کانون علائم شیطان‌گرایان نیز پرهیز ندارد .


ضد عدالت (Anti justice) : با توجه به اینکه تبر رو به بالا نماد عدالت در روم باستان به شمار می آمده است شیطان‌پرستان تبر رو به پایین را با عنوان نماد ضد عدالت در راه پیمودن مسیر تاریک انتخاب کرده‌اند .
همچنین گفتنی است که فمنیست‌ها از دو تبر رو به بالا به معنی مادر‌سالاری باستانی استفاده می‌نمودند.

سر بز (Goat Head) : بز شاخدار ، ‌بز مندس mendes (همان ba”al بعل خدای باروی مصر باستان) ، ‌بافومت ، خدای جادو ، scapegoat (بز طلیعه یا قربانی) این یکی از راه‌های شیطان‌پرستان برای مسخره کردن مسیح است زیرا گفته می‌شود که مسیح مانند بره‌‌ای برای گناهان بشر کشته شد . همانطور که در توضیح نمادهای اول اشاره شد ،‌این نماد تصویر کاملی است از بز قرار گرفته در نماد پنتاگرام .

هرج و مرج (Anarchy) : این نماد به معنای از بین بردن تمام قوانین است و دلالت بر این امر دارد که « هر چه تخریب کننده است تو انجام بده » این نماد عمدتا مورد استفاده گروه‌های هوی‌متال است .



درباره وبلاگ


خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 412
بازدید کل : 88847
تعداد مطالب : 357
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->